سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکاف یا گسست بین نسلی

شکاف یا گسست بین نسل ها
در روزگاران قدیم سال ها وبلکه قرن ها می گذشت و شباهت نسل هایی که درپی هم می آمدند - چند صباحی در صحنه حیات بشری ایفای نقش کرده ، صحنه را به فرزندان خود به عنوان وارث و نسل آینده می سپردند- آنقدر زیاد بود که برای یافتن افکار، عقاید و رفتار متفاوت بین آن ها، ذره بین در دست ،دقتی تام و تمام لازم بود.

آری فرزندان نسل اندر نسل همان شغل پدران خود را با همان ابزار و تکنولوژی ادامه می دادند، نجارزاده لاجرم نجار می شد،چوپان زاده جز پذیرش شغل پدری چاره ای نداشت، خان زاده خان بود و برای رعیت زاده امکان گذر از طبقه رعیتی به اربابی قریب به محال بود.البته آنچه می گوییم رویه غالب در جامعه بود وگرنه هراز چند گاهی استثناهایی یافت می شد واین استثناها به عنوان پدیده هایی نادردر تاریخ زبانزد مورخان و روشنفکران و شعرا قرار می گرفت.
پسران وزیر ناقص عقل به گدایی به روستا رفتند           روستازادگان دانشمند به وزیری نزد پادشاه رفتند
با گذر ایام و سپری شدن سال ها و در پی هم آمدن نسل ها در قرن ها وحادث شدن پیشرفت های شگرف علوم بشری،انقلاب های علمی و اطلاعاتی همچون رنسانس رخ نمود و این رشد شتابان در علم و تبادل اطلاعات و فن آوری بقدری سرعت گرفت که بر عکس روال قدیم شباهت های بین نسل ها یعنی بین فرزندان و والدینشان فزونی یافت و کم کم تفاوت های فاحش بین آنها به عنوان یک مسأله حاد اجتماعی برای نسل حاضر مطرح گردید  و اصطلاح گسست بین نسل ها بر سر زبان های اندیشمندان علوم انسانی و جامعه شناسان افتاد و برای یافتن راه حل آن و چاره کار ،کتاب ها نوشتند ، مقالات نگاشتند،سمیناهار ها (ببخشید سمینارها) وهمایش ها برگزار کرده و می کنند.
در حال حاضر اگر  جوانی یافت شود که افکار،عقاید و رفتارش همانند والدینش باشد و شغل آنها را هم ادامه دهد- مخصوصا اگر شغل والدین از شغل های پایین در رتبه بندی متعارف اجتماعی باشد- از طرف جامعه یعنی دوستان، همکلاسی ها و اطرافیان طرد شده و در انزوای اجتماعی قرار می گیرد.
امروزه  جهش علمی،اطلاعاتی و تخصصی بین دونسل و تحرک شغلی و موقعیتی در جامعه آنقدر فزونی یافته که می توان بوفور در بین اقوام ، دوستان و آشنایان این پدیده را مشاهده کرد.این پدیده اجتماعی در جامعه به عنوان تفاوت بین نسلی عمیق و گسترده در عصر حاضر نه تنها مذموم و ناپسند محسوب نمی شود بلکه باعث فخر و مباهات نسل حاضر بوده و والدین در نشست های خانوادگی وگپ وگفت های دوستانه با آب و تاب زیاد از آن یاد کرده و رضایتمندی خود را اظهار می نمایند.

آری پدران و مادران از اینکه فرزندانشان با پشت پا زدن به سنت های خانوادگی در مسیر رشد و پیشرفت علمی و فن آوری می تازند نه تنها نگران نیستند بلکه حاضرند هزینه های گزافی را متحمل شوند و دوری آنهارا با تمام خطرات احتمالی بپذیرند تا فرزندانشان در آینده از نظر علمی، شغلی و موقعیت اجتماعی در جایگاهی بالاتر و متفاوت تر از خودشان قرار گیرند.هیچ پدر و مادری را نمی توان یافت که از این نظر نگرانی داشته باشد.
بنابراین از این نظر تفاوت و شکاف بین نسلی درجامعه نه تنها مذموم نیست که بسیار ممدوح و ستودنی است و دولت ها هم برای تحقق آن ،هزینه های گسترش دانشگاه ها درداخل و اعزام دانشجویان و نخبگان به خارج را متحمل می شوند و اصلا هم از ایجاد شکاف بین نسلی از این حوزه ها نگرانی ندارند.
پس آنچه باعث دل نگرانی و دغدغه خاطر والدین، علمای دین ،مسؤولان ،روشنفکران،جامعه شناسان و برنامه ریزان فرهنگی اجتماعی و سیاسی  شده ومی شود اموری غیر از این ها است. براستی آن امور چیست و چرا حساسیت برانگیز است؟!
چرا جامعه در این موارد موضعگیری متفاوت دارد؟ در بخشی از امور اصلا نگرانی ندارد و بلکه مشوق آن است ودر برخی موارد آنقدر نگرانی هست که از خوف آینده و عمیق تر شدن تفاوت ها هنوز گسست و شکاف بین نسلی بوجود نیامده، آژیر خطر را به صدا در آورده و از زمین و زمان کمک می خواهد؟!
آری آنچه نگرانی دارد مشاهده تفاوت در افکار ، اندیشه ها ، گرایش های فکری و اعتقادات دینی فرزندان به عنوان نسل آینده در مقایسه با نسل حاضر و والدین آنهاست .چرا این نگرانی وجود دارد ؟ آیا این دل نگرانی ها بجاست یا اینکه حساسیت ها بی مورد است!  
واقعیت این است که به قول جامعه شناسان پدیده های اجتماعی چند عاملی هستند یعنی هر گز یک عامل به تنهایی نمی تواند بوجود آورنده یک پدیده اجتماعی باشد بلکه همیشه برای حادث شدن یک پدیده اجتماعی تعدادی از عوامل گرد هم آمده ، دست بدست هم داده ، مشترکا آن را پدید می آورند.در هر پدیده اجتماعی هم ،هر کدام به عنوان یک عامل در ایجاد پدیده های پیرامونی نقش دارند . از طرفی همانگونه که اعضا و جوارح انسان بصورت سازه ای یک پارچه در هم تنیده است،کار بسیار دشواری است که انسان را در معرض پدیده های قوی ومتفاوت قرار داد و از او انتظار داشت که تنها در حوزه های مدنظر ما دچار تغییر و تحول شود و دیگر حوزه های او بکر و دست نخورده باقی بماند.
 به عبارتی همزمان و هماهنگ با تغییر در میزان آگاهی ها و سطح علمی افراد، نگرش های او نیز دچار تحول می شود و اگر منابع دینی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه ای که با سرعت زیاد درحال ترقی و توسعه است آنقدر غنی نباشد که نسل جدید را اغنا کند ،گسست بین نسل ها اجتناب ناپذیر خواهد بود.


چکار باید کرد؟!

دو رویکرد می توان داشت و بر همین اساس هم دو  نوع برنامه ریزی و سیاست گذاری مورد انتظار است. نخست اینکه در برابرهر گونه تغییر موضع گیری حذفی داشت و با آن برخورد کرد و از پیمودن نردبان ترقی فرزندان جلو گیری کرد که این کارنه شدنی است و نه چنین موضع گیری ها منطقی و عقلانی است . بلکه در خوشبینانه ترین حالت پاک کردن صورت مسأله است و نه درمان آن.

رویکرد دیگر پذیرش واقیعت ها و اجتناب از برخورد ها،سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها وتدوین قوانین و مقررات مقطعی و منفعلانه است بلکه مطالعات عمیق و دقیق علمی و همه جانبه نگری با در نظر گرفتن همه ابعاد پدیده های اجتماعی و نگاه پیش بینانه داشتن است .نمونه ای از این برخورد های منفعلانه  ممنوع کردن استفاده از ویدءو در ابتدای ورود این تکنولوژی بود و در حال حاضر هم چنین برخورد هایی با برخی نوآوری ها می شود که نشان دهنده برخورد منفعلانه مسؤولان نسبت به هر نوع تغییر در سبک زندگی و ابزار و وسایل آن است .
درحال حاضر عبارت یا مفهومی بسیار کاربرد پیدا کرده که تا حدودی می تواند راه حلی عقلانی را پیش روی جامعه قراردهد و آن واژه یا عبارت همان<< توسعه همه جانبه یا رشد متوازن >> است که همه روزه از رسانه های جمعی بارها آن را می شنویم.
بسیاری از نگرانی ها درخصوص تفاوت در سبک زندگی بین والدین و فرزندان وبه عبارتی گسست بین نسلی ناشی از سوء تدبیر دست اندرکاران است که در هر مقطع زمانی به برخی جهات اهمیت ویژه قاءل شده و از دیگر ابعاد غافل مانده اند . نتیجه آنکه در برخی ابعاد از برنامه های مدون جلو افتادیم و در برخی موارد نه تنها رشد متوازنی نداشته بلکه پسرفت هم داشته ایم . بعد هم از مشاهده رفتارهای متفاوت وبعصا غیر مأنوس فرزندانمان متعجبانه فریادمان بلند می شود و همه را مقصر قلمداد کرده ،خودمان هیچ مسؤولیتی را پذیرا نیستیم.چرا ؟!
ادامه دارد........................

(به نقل از سایت یک نسل(yeknasl.ir)


ضرورت جداسازی دوقلوهای ناچسب(2)

تحلیل وضعیت موجود:

با اشاره به موارد فوق الذکر، معلوم می گردد که وزارتخانه تازه تأسیس مسؤولیت بسیار بزرگی را عهده دار است و با یک حساب سرانگشتی و الاهم فالاهم کردن حوزه فعالیت ها ی این وزادتخانه مشخص می شود که کفه ترازوی جوانان این وزارتخانه باید نسبت به ورزش بسیار سنگین تر باشد. ولی سابقه سه ساله این وزارتخانه  و نیز قرار گرفتن واژه جوانان بعد از ورزش، نشان می دهد که هم وزیر و هم ظرفیت اجرایی وزارتخانهمربوطه، عمدتاَ به ورزش اختصاص یافته و با توجه به وضعیت هیجانی و تنوع و تعداد زیاد فدراسیون های ورزشی ( تعداد 46 فدراسیون فعال ورزشی) و ظرفیت بالای رشته های ورزشی همچون فوتبال ، در این تقسیم بندی ناعادلانه وزارتخانه بین دو ورثه ، نمی توان به کسی خورده گرفت و تا وقتی این دو قلوی نچسب به زور به هم چسبانده شده از هم جدا نشوند،هر دولت و وزیری هم که سرکار بیاید، چندان نباید انتظار بهبود وضعیت موجود را داشت.

 

ظرفیت وجودی جوانان، معضلات و مشکلات این قشر عظیم و سرنوشت ساز در آینده کشور آنقدر گسترده است که تأسیس یک نیمچه وزارتخانه آنهم با قلی قلدر و ناهمگونی چون ورزش ،هرگز حق مطلب ادا نمی شود و این موضوع در طول این دوسال و نیمی که از عمر وزارت ورزش و جوانان می گذرد کاملا هویدا بوده و ناکارآمدی آن  در حوزه جوانان ،اظهر من الشمس بوده و کارشناسان منصف این مطلب را تأیید می کنند.

فلسفه وجودی این وزارتخانه و چسباندن این قلوهای ناهمگون ، به پاسخگو کردن مسئول ورزش کشور به قوه مقننه  بود و بس. غافل از اینکه این ادغام ممکن است به نفع ورزش کشور باشد ولی با توجه به گستردگی و پرحاشیه بودن رشته های ورزشی بطور قطع و یقین مسائل جوانان را به حاشیه رانده و همه توان مدیریتی وزارتخانه را مال خود خواهد کرد و این ادغام به نوعی جفاکاری در حق جوانان ختم خواهد شد..

 

شاهد مثال اینکه در سال 1384 در اجرای امور محوله به مجلس شورای اسلامی رفت و آمد داشتم ،شاهد تلاش زیاد نمایندگان، مخصوصا کمیسیون فرهنگی به ریاست آقای دکتر افروغ برای تصویب طرح تسهیل ازدواج جوانان بودم که این طرح سرانجام در 27/9/1384 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید . من ساده لوح فکرمی کردم با تصویب و عملیاتی شدن این قانون،لااقل بخشی از مشکلات جوانان در دو حوزه مهم ازدواج و پیش نیاز آن اشتغال حل می شود. ولی با گذشت حدود 9 سال از تصویب و ابلاغ این قانون، اتفاق خاصی رخ نداده و جالب تر اینکه، هیچ مسئول و نهاد قانونی و نظارتی هم (مجلس به عنوان قوه تقنینی و ناظر بر اجرای قوانین) این موضوع را بطور جدی پیگیری نکرده است ودر نتیجه مشکلات اساسی جوانان همچنان لاینحل باقی مانده است ،ولی در همین مدت شاهد بحث ها ، پیگیری ها و حتی استیضاح وزیر ورزش در مجلس بودیم .

از تاریخ تصویب و ابلاغ این قانون حدود 9سال می گذرد ولی دریغ از یک حرکت مؤثر در راستای اجرای این قانون و مشاهده  ذره ای گشایش در کلاف سردر گم مشکلات عدیده جوانان و در رأس آنها اشتغال ، ازدواج و اسکان جوانان . حال بقیه امور غیر مادی جوانان را نظیر  توانمندسازی آنان در عرصه های عزت مندی ، هویت یابی و دینداری و واکسینه سازی در برابر سم های مهلک و خانمان برانداز منتشره از رسانه ها و سایت های اینترنتی ، ماهواره ها و.... را  به مراتب بعدی حل مشکلات جوانان واگذار می کنیم . ولی برآورده نمودن نیازهای اولیه نظیر اشتغال، ازدواج و مسکن در کلانشهر ها از ضروریاتی است که تلاش های چندین و چند ساله نظام نتوانسته به نحو مطلوب آن هارا برآورده نماید.

 

حرکت بدون وقفه عقربه های ثانیه شمار ساعت بیانگر این واقعیت مهم است که چرخ زمان در حال گذر است و بازداشتن آن امکان پذیر نیست وزمان جوی آب را ماند که هر لحظه در حال گذر است و آب رفته به جوی باز نمی گردد . به فرموده مولای متقیان حضرت علی (ع) فرصت ها هم چون ابر در حال گذرند و بقول مرحوم قیصر امین پور چه زود دیر می شود. سعادت و شقاوت جامعه در گرو رشد و بالندگی جوانان است . اگر مسؤولان جامعه توانسته باشند با سیاستگذاری های واقع بینانه و آینده نگرانه  و برنامه ریزی های دقیق و حساب شده در فاصله زمانی نوجوانی و جوانی از فرصت چند ساله ای که در اختیار دارند بهره برداری بهینه کرده و نیروی انسانی کارآمدی را تربیت کرده باشند، آینده آن جامعه به سمت رشد و بالندگی و تعالی سیر خواهد کرد . و اگر خدای ناکرده مسؤولان با بی کفایتی و ندانم کاری و بی تدبیری دچار روزمرگی شده و بجای پرداختن به مهمات امور جوانان به فکر پر کردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان با اموری کم فایده و بی فایده (نظیر پخش چند باره مسابقات ورزشی کشور های دیگر و....) باشند و نیروی انسانی کارآمد، با احساس هویت بالا و اراده ای قوی برای آینده جامعه مهیا نکرده باشند طبعا نباید انتظار داشت که آن جامعه در آینده روی خوش ببیند و قهرا سیر قهقرایی خواهد پیمود.

جوان به عنوان یک موجود زنده دارای دامنه وسیعی از نیازمندی ها و توانایی های بالقوه برای برآورده نمودن آن نیاز هاست .اگر از بعد انسان شناسی دینی و الهی به موضوع بنگریم این موجود زنده قرار است خلیفه خداوند یکتا حداقل در این کره خاکی باشد، انسانی که توانایی خداگونه شدن را دارد و به اذن الله می تواند فعال مایشاء باشد و تا قاب قوسین او ادنی به خالق نظام هستی نزدیک شود.

 انسانی که برای شروع شدنش زمان مشخصی وجود ندارد و خلق شده  است تا بماند و بماند یعنی زمان مشخصی هم برای پایان وجود و بقایش متصور نیست .همین قدر می دانیم که خالق یکتا در قرآن کریم به کرات فرموده اندکه : متقین و نیکوکاران جاودانند در بهشت و کافران و مشرکان جاودانند در جهنم !

اگر از دیدگاه انسان شناسی مادی و غیر الهی نگاه کنیم این موجود با کمی تمایز از دیگر موجودات دارای سلسله نیازمندی های متنوع و با دامنه گسترده ای است و از نظر اهمیتی که برای بقا و تداوم حیات او وجود دارد، برابر اولویت بندی آقای مازلو به سطوح  متفاوتی قابل قابل طبقه بندی است. از نیازهای زیستی تا نیاز های عاطفی و .......

پس اگر قرار است این موجود زنده  تداوم حیات داشته باشد و به حیات خود ادامه دهد، لاجرم برآورده نمودن نیاز های زیستی اش اولویت  نخست را دارد و بقیه نیازمندی ها در مراحل بعدی قرار می گیرند .

 این  تقسیم بندی تا حدودی در دو دیدگاه الهی و غیر الهی مشترک است . یعنی پیام آوران الهی هم فرموده اند که: هر کسی معاش ندارد معاد هم ندارد .

بنابراین آنچه برای جوانان و زندگی آنان اهمیت داشته و اولویت نخست را دارد تمکن مالی است تا از این طریق بتواند نیازمندی های خود را تأمین نماید.حصول تمکن مالی از چند طریق امکان پذیر است . (1)تخصیص مبالغی برای تأمین حداقلی نازمندی ها  از طرف حکومت برای آحاد جامعه (2) به ارث بردن ثروت و دارایی تمام ناشدنی از والدین (3) کسب درامد توسط خود اشخاص از طریق اشتغال که این مورد، تأیید و تأکید همه عقلا ،و نخبگان و اندیشمندان جوامع انسانی را با هر گرایش فکری و عقیدتی داراست. پیش نیاز اشتغال هم دو چیز است ،ابتدا توانایی انجام کاربا فراگیری تخصص مورد نیاز جامعه و به موازات آن ، فراهم بودن زمینه کارو اشتغال یا به عبارتی بازار کار .

اشتغال برای داشتن درآمد ،استقلال اقتصادی و احساس خوشایند مفید بودن برای جامعه و داشتن اعتماد  و عزت نفس و توانمندی گام برداشتن در مسیر حیات بشری، یعنی تشکیل خانواده و تولید نسل جایگزین از طریق ازدواج در چارچوب نظام و قوانین مصوب و مورد قبول نظام حاکم بر آن جامعه می باشد.

مسؤولان امر در هر جامعه ای موظفند اولا در فاصله زمانی کودکی ، نوجوانی و جوانی جهت توانمند سازی جوانان و جذب بازار کار شدن جوانان ، همزمان و هماهنگ با انتقال آموزه ها و نظام ارزشی مورد قبول جامعه و به بیان اندیشمندان علوم اجتماعی جامعه پذیری آنان ، تخصص های لازم و کافی را برای جذب بازار کار شدن آنان آموزش داده باشند. در ثانی بازار کار شایسته و متناسب با نیازمندی های جامعه را فراهم آورند.

 در مرحله دوم وضعیت جامعه بگونه ای مدیریت شود که امکان ازدواج و تشکیل خانواده برای جوانان در سن متناسب ازدواج به صورت محترمانه و تقریبا سهل الوصول مهیا باشد تا جوانان بتوانند همزمان با رسیدن به بلوغ جنسی به بلوغ اقتصادی و اجتماعی  هم رسیده و آمادگی لازم و کافی برای تشکیل خانواده را داشته باشند.

پس اولویت نخست اشتغال است تا جوان بتواند درآمد مکفی برای برآورده نمودن نیاز های زیستی خودش و توانمندی اقتصادی برای ازدواج ، تشکیل خانواده  و اداره و تأمین هزینه های عائله تحت تکفلش را در حد عرف جامعه داشته باشد.

ازدواج و تشکیل خانواده بعد از تأمین نیاز های زیستی از دیگر نیازمندی ها اولی تراست: اولا برای اینکه ارضاء غریزه جنسی در طبقه بندی نیازها در طبقه نیازمندی های زیستی قرار می گیرد و مأموریت خطیرو سازوکار حکیمانه ای است که بعد از فراهم شدن امکان بقای خود، خالق نظام آفرینش برای بقای حیات و تداوم نسل بر عهده همه موجودات از جمله  انسان گذاشته است . غریزه جنسی همچون دیگر غرایزی زیستی در سن بخصوصی فعال می شود و خداوند حکیم برای ایجاد انگیزه و به عبارتی تضمین بقای نوع بشر، این غریزه را بسیار جذاب و پر فشار آفریده است . کششی مثال زدنی بین دو جنس مخالف برای همزیستی و تشکیل خانواده ، اگرچه این کار برای دو طرف قرارداد، مسؤولیت ها و محدودیت های فراوانی را در پی داشته باشد .

اولویت بعدی نیازمندی ها داشتن سر پناه است تا انسان و زوج های مزدوج در آن بیاسایند و در کنار هم زندگی مشترک و جایگزین سازی نسل خود را پی ریزی نمایند.

ملاحظه می نمایید که هنوز از ورزش در طبقه بندی نیاز ها خبری نیست .

البته در بحث اشتغال به صرف  اشتغال کسی در جایی نمی تواند راهگشا باشد(مخصوصا اگر با تعریف یک ساعت در هفته باشد) ، بلکه حقوق دریافتی و درآمد ناشی از اشتغال هم مهم است و باید یک جوان شاغل بتواند با کسب درآمد مکفی، یک زندگی در حد متعارف و معمولی متناسب با جامعه ای ( کلانشهر،شهر ، روستا) که در ان زندگی می کند، تشکیل داده و آبرومندانه مدیریت نماید و ازعهده یکی از وظایف ذاتی تشکیل خانواده که همان تولید نسل جایگزین است بر آمده و به آن راغب باشد . در شرایط فعلی یکی از معضلات اجتماعی مهمی که بقا و تداوم نهاد خانواده و حیات جامعه را در حال حاضر و آینده کشور تهدید می کند ،کاهش نرخ رشد جمعیت و منفی شدن آن در آینده نزدیک است.

چه باید کرد و چه می توان کرد ؟

در نگاه نخست به نظر می رسد؛ صرف انتزاع امور جوانان از وزارت ورزش و احیای سازمان ملی جوانان با همان مأموریت و ساختار سازمانی قدیم نمی تواند وضعیت مطلوب را در این حوزه بوجود آورد و جا دارد تدبیری نو اندیشیده شود. اگر جمع بندی ها به این منجر شود که چاره کار در تأسیس وزارتخانه ای مستقل است، راه کارهای قانونی برای اجرای این کار طی شود.

از طرفی  هم بحث کوچک سازی دولت و هم ضرورت پاسخگو بودن مسؤولان ورزش و جوانان به دستگاه های تقنینی و نظارتی مطرح است که هر دو حرف درست و منطقی است. ولی وقتی  نسخه پیچیده شده ، در مقام عمل نه تنها به بهبود روند کار کمک نکرده ، بلکه با کاهش کارآمدی، نقض غرض هم شده باشد چه باید کرد ؟

در یکی از سایت ها به نقل از اطرافیان ریاست محترم جمهور آمده بود که قرار است سازمان امور جوانان از وزارت ورزش وجوانان منتزع شده و بار دیگر به صورت یک سازمان مستقل تشکیل شود .

انتزاع امور جوانان از ورزش می تواند انفکاک مبارکی باشد اگر این تصمیم گیری با آسیب شناسی تصمیمات قبلی، در دوره ای که امور جوانان در اختیار سازمان ملی جوانان بود و با بازنگری در قوانین و مقررات مصوب گذشته همراه باشد و با یک نقشه راه مطمئن ، کارشناسی شده و قابل اجرا در سه سطح کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت ، با در نظر گرفتن مقدورات و امکانات به مورد اجرا گذاشته شود.

سرمایه گذاری در رفع نیازهای اساسی جامعه و مخصوصا جوانان که به تربیت و تولید سرمایه انسانی کارآمد در آینده جامعه می انجامد از هر گونه سرمایه گذاری و در هر زمینه دیگری اولی تر است و هرگز نباید به این امور با نگاه صرفه اقتصادی کوتاه مدت و زود بازده نگریست.

پس معلوم می گردد اولا نقش جوانان برای زمان حال و آینده جامعه آنقدر مهم و حیاتی است که یک وزارتخانه مستقل برای این امر اختصاص یابد.   اگر هم قرار باشد به دلایلی همچون ضرورت کوچک سازی دولت و...... امورات این گروه آینده ساز، به یکی از وزارتخانه های موجود چسبانده شود ، وزارتخانه هایی همچون ؛ وزارت کار، آموزش عالی و تحقیقات، بهداشت و آموزش پزشکی، صنعت و معدن و تجارت ، راه و شهرسازی و....... در یک کلام هر وزارتخانه دیگری غیر از ورزش ،اولی تر است. البته شاید در جوامع و کشورهای دیگر، جوانان از نظر تأمین نیازهای اولیه زیستی تأمین بوده و دغدغه نخست جوانان داشتن تنوع در نوع زیست ، داشتن بدن های متناسب ،بدن سازی ، پر کردن اوقات فراغت و....باشد . ولی در جامعه ما و در شرایط اقتصادی اجتماعی و فرهنگی موجود اولویت های زیستی ( اشتغال ، ازدواج مسکن و...) اولی تراست و ورزش در مراتب بسیار پایین تری قرار دارد.  

در شعارها ی تبلیغاتی و انتخاباتی آقای رئیس جمهور محترم دو بند مخصوص جوانان آمده است . یکی اینکه: (دولت تدبیر و امید نخواهد گذاشت جوانان بیکار باشند.دوم ه اینکه: نگرش به جوانان باید تغییر اصولی پیدا کند)، این دو بندد بیانگر اهمیت موضوع جوانان در دیدگاه ریاست محترم جمهور است و باید مشاوران ،رسانه های جمعی، ارباب جراید ، نمایندگان مجلس و همه سازمان های مردم نهاد و متولی امور جوانان این امور را به مسئولان دولتی یادآوری کرده و از راه های قانونی تحقق آنها را مطالبه نمایند.

با شناختی که از افکار و اندیشه ها، درایت و تدبیر آقای رئیس جمهور محترم سراغ داریم قطعا ایشان و همکاران محترمشان این موارد را مد نظر داشته و با تصمیم گیری های مدبرانه خود به فراهم نمودن بستر مناسب برای برآورده شدن نیازهای اساسی جوانان همت خواهند گماشت.

 

حال که با خلق حماسه سیاسی و انتخاب آقای دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران ، بارقه های امید در دل آحاد جامعه فروزان تر شده و علی رغم مشکلات عدیده ناشی از تحریم های ناجوانمردانه استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و مهمتر و دردناکتر از آن سوء مدیریت مسئولان دست به گریبان هستند ،به آینده امیدوارتر شده اند ، جا دارد دولت یازدهم در همین ابتدای ورود به حوزه اجرا و تصدی اداره امور کشور، با درایت ، عقلانیت و تدبیر که شعار انتخاباتی ایشان هم می باشد، قدم های استواری در حل مشکلات اساسی جوانان برداشته و کاری کنند که گذر زمان موجبات جرقه های امید به شعله های سرفرازی، احساس خوشبختی و رضایت مندی از کلیت زندگی در دل های پاک و بی آلایش جوانان شود.

در پایان برای مزید اطلاع مسئولان و مخاطبان متن قانون تسهیل ازدواج جوانان آورده می شود . باشد که این یادآوری مطلعی باشد برای اندیشیدن دوباره و جامع تر به موضوع جوانان و نیازمندی های اساسی آنان و چاره اندیشی مسئولان محترم در دولت جدید و مجلس شورای اسلامی. انشاألله

 


ضرورت جداسازی دوقلوهای ناچسب

تحلیل وضعیت موجود:

با اشاره به موارد فوق الذکر، معلوم می گردد که وزارتخانه تازه تأسیس مسؤولیت بسیار بزرگی را عهده دار است و با یک حساب سرانگشتی و الاهم فالاهم کردن حوزه فعالیت ها ی این وزادتخانه مشخص می شود که کفه ترازوی جوانان این وزارتخانه باید نسبت به ورزش بسیار سنگین تر باشد. ولی سابقه سه ساله این وزارتخانه  و نیز قرار گرفتن واژه جوانان بعد از ورزش، نشان می دهد که هم وزیر و هم ظرفیت اجرایی وزارتخانهمربوطه، عمدتاَ به ورزش اختصاص یافته و با توجه به وضعیت هیجانی و تنوع و تعداد زیاد فدراسیون های ورزشی ( تعداد 46 فدراسیون فعال ورزشی) و ظرفیت بالای رشته های ورزشی همچون فوتبال ، در این تقسیم بندی ناعادلانه وزارتخانه بین دو ورثه ، نمی توان به کسی خورده گرفت و تا وقتی این دو قلوی نچسب به زور به هم چسبانده شده از هم جدا نشوند،هر دولت و وزیری هم که سرکار بیاید، چندان نباید انتظار بهبود وضعیت موجود را داشت.

 

ظرفیت وجودی جوانان، معضلات و مشکلات این قشر عظیم و سرنوشت ساز در آینده کشور آنقدر گسترده است که تأسیس یک نیمچه وزارتخانه آنهم با قلی قلدر و ناهمگونی چون ورزش ،هرگز حق مطلب ادا نمی شود و این موضوع در طول این دوسال و نیمی که از عمر وزارت ورزش و جوانان می گذرد کاملا هویدا بوده و ناکارآمدی آن  در حوزه جوانان ،اظهر من الشمس بوده و کارشناسان منصف این مطلب را تأیید می کنند.

فلسفه وجودی این وزارتخانه و چسباندن این قلوهای ناهمگون ، به پاسخگو کردن مسئول ورزش کشور به قوه مقننه  بود و بس. غافل از اینکه این ادغام ممکن است به نفع ورزش کشور باشد ولی با توجه به گستردگی و پرحاشیه بودن رشته های ورزشی بطور قطع و یقین مسائل جوانان را به حاشیه رانده و همه توان مدیریتی وزارتخانه را مال خود خواهد کرد و این ادغام به نوعی جفاکاری در حق جوانان ختم خواهد شد..

 

شاهد مثال اینکه در سال 1384 در اجرای امور محوله به مجلس شورای اسلامی رفت و آمد داشتم ،شاهد تلاش زیاد نمایندگان، مخصوصا کمیسیون فرهنگی به ریاست آقای دکتر افروغ برای تصویب طرح تسهیل ازدواج جوانان بودم که این طرح سرانجام در 27/9/1384 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید . من ساده لوح فکرمی کردم با تصویب و عملیاتی شدن این قانون،لااقل بخشی از مشکلات جوانان در دو حوزه مهم ازدواج و پیش نیاز آن اشتغال حل می شود. ولی با گذشت حدود 9 سال از تصویب و ابلاغ این قانون، اتفاق خاصی رخ نداده و جالب تر اینکه، هیچ مسئول و نهاد قانونی و نظارتی هم (مجلس به عنوان قوه تقنینی و ناظر بر اجرای قوانین) این موضوع را بطور جدی پیگیری نکرده است ودر نتیجه مشکلات اساسی جوانان همچنان لاینحل باقی مانده است ،ولی در همین مدت شاهد بحث ها ، پیگیری ها و حتی استیضاح وزیر ورزش در مجلس بودیم .

از تاریخ تصویب و ابلاغ این قانون حدود 9سال می گذرد ولی دریغ از یک حرکت مؤثر در راستای اجرای این قانون و مشاهده  ذره ای گشایش در کلاف سردر گم مشکلات عدیده جوانان و در رأس آنها اشتغال ، ازدواج و اسکان جوانان . حال بقیه امور غیر مادی جوانان را نظیر  توانمندسازی آنان در عرصه های عزت مندی ، هویت یابی و دینداری و واکسینه سازی در برابر سم های مهلک و خانمان برانداز منتشره از رسانه ها و سایت های اینترنتی ، ماهواره ها و.... را  به مراتب بعدی حل مشکلات جوانان واگذار می کنیم . ولی برآورده نمودن نیازهای اولیه نظیر اشتغال، ازدواج و مسکن در کلانشهر ها از ضروریاتی است که تلاش های چندین و چند ساله نظام نتوانسته به نحو مطلوب آن هارا برآورده نماید.

 

حرکت بدون وقفه عقربه های ثانیه شمار ساعت بیانگر این واقعیت مهم است که چرخ زمان در حال گذر است و بازداشتن آن امکان پذیر نیست وزمان جوی آب را ماند که هر لحظه در حال گذر است و آب رفته به جوی باز نمی گردد . به فرموده مولای متقیان حضرت علی (ع) فرصت ها هم چون ابر در حال گذرند و بقول مرحوم قیصر امین پور چه زود دیر می شود. سعادت و شقاوت جامعه در گرو رشد و بالندگی جوانان است . اگر مسؤولان جامعه توانسته باشند با سیاستگذاری های واقع بینانه و آینده نگرانه  و برنامه ریزی های دقیق و حساب شده در فاصله زمانی نوجوانی و جوانی از فرصت چند ساله ای که در اختیار دارند بهره برداری بهینه کرده و نیروی انسانی کارآمدی را تربیت کرده باشند، آینده آن جامعه به سمت رشد و بالندگی و تعالی سیر خواهد کرد . و اگر خدای ناکرده مسؤولان با بی کفایتی و ندانم کاری و بی تدبیری دچار روزمرگی شده و بجای پرداختن به مهمات امور جوانان به فکر پر کردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان با اموری کم فایده و بی فایده (نظیر پخش چند باره مسابقات ورزشی کشور های دیگر و....) باشند و نیروی انسانی کارآمد، با احساس هویت بالا و اراده ای قوی برای آینده جامعه مهیا نکرده باشند طبعا نباید انتظار داشت که آن جامعه در آینده روی خوش ببیند و قهرا سیر قهقرایی خواهد پیمود.

جوان به عنوان یک موجود زنده دارای دامنه وسیعی از نیازمندی ها و توانایی های بالقوه برای برآورده نمودن آن نیاز هاست .اگر از بعد انسان شناسی دینی و الهی به موضوع بنگریم این موجود زنده قرار است خلیفه خداوند یکتا حداقل در این کره خاکی باشد، انسانی که توانایی خداگونه شدن را دارد و به اذن الله می تواند فعال مایشاء باشد و تا قاب قوسین او ادنی به خالق نظام هستی نزدیک شود.

 انسانی که برای شروع شدنش زمان مشخصی وجود ندارد و خلق شده  است تا بماند و بماند یعنی زمان مشخصی هم برای پایان وجود و بقایش متصور نیست .همین قدر می دانیم که خالق یکتا در قرآن کریم به کرات فرموده اندکه : متقین و نیکوکاران جاودانند در بهشت و کافران و مشرکان جاودانند در جهنم !

اگر از دیدگاه انسان شناسی مادی و غیر الهی نگاه کنیم این موجود با کمی تمایز از دیگر موجودات دارای سلسله نیازمندی های متنوع و با دامنه گسترده ای است و از نظر اهمیتی که برای بقا و تداوم حیات او وجود دارد، برابر اولویت بندی آقای مازلو به سطوح  متفاوتی قابل قابل طبقه بندی است. از نیازهای زیستی تا نیاز های عاطفی و .......

پس اگر قرار است این موجود زنده  تداوم حیات داشته باشد و به حیات خود ادامه دهد، لاجرم برآورده نمودن نیاز های زیستی اش اولویت  نخست را دارد و بقیه نیازمندی ها در مراحل بعدی قرار می گیرند .

 این  تقسیم بندی تا حدودی در دو دیدگاه الهی و غیر الهی مشترک است . یعنی پیام آوران الهی هم فرموده اند که: هر کسی معاش ندارد معاد هم ندارد .

بنابراین آنچه برای جوانان و زندگی آنان اهمیت داشته و اولویت نخست را دارد تمکن مالی است تا از این طریق بتواند نیازمندی های خود را تأمین نماید.حصول تمکن مالی از چند طریق امکان پذیر است . (1)تخصیص مبالغی برای تأمین حداقلی نازمندی ها  از طرف حکومت برای آحاد جامعه (2) به ارث بردن ثروت و دارایی تمام ناشدنی از والدین (3) کسب درامد توسط خود اشخاص از طریق اشتغال که این مورد، تأیید و تأکید همه عقلا ،و نخبگان و اندیشمندان جوامع انسانی را با هر گرایش فکری و عقیدتی داراست. پیش نیاز اشتغال هم دو چیز است ،ابتدا توانایی انجام کاربا فراگیری تخصص مورد نیاز جامعه و به موازات آن ، فراهم بودن زمینه کارو اشتغال یا به عبارتی بازار کار .

اشتغال برای داشتن درآمد ،استقلال اقتصادی و احساس خوشایند مفید بودن برای جامعه و داشتن اعتماد  و عزت نفس و توانمندی گام برداشتن در مسیر حیات بشری، یعنی تشکیل خانواده و تولید نسل جایگزین از طریق ازدواج در چارچوب نظام و قوانین مصوب و مورد قبول نظام حاکم بر آن جامعه می باشد.

مسؤولان امر در هر جامعه ای موظفند اولا در فاصله زمانی کودکی ، نوجوانی و جوانی جهت توانمند سازی جوانان و جذب بازار کار شدن جوانان ، همزمان و هماهنگ با انتقال آموزه ها و نظام ارزشی مورد قبول جامعه و به بیان اندیشمندان علوم اجتماعی جامعه پذیری آنان ، تخصص های لازم و کافی را برای جذب بازار کار شدن آنان آموزش داده باشند. در ثانی بازار کار شایسته و متناسب با نیازمندی های جامعه را فراهم آورند.

 در مرحله دوم وضعیت جامعه بگونه ای مدیریت شود که امکان ازدواج و تشکیل خانواده برای جوانان در سن متناسب ازدواج به صورت محترمانه و تقریبا سهل الوصول مهیا باشد تا جوانان بتوانند همزمان با رسیدن به بلوغ جنسی به بلوغ اقتصادی و اجتماعی  هم رسیده و آمادگی لازم و کافی برای تشکیل خانواده را داشته باشند.

پس اولویت نخست اشتغال است تا جوان بتواند درآمد مکفی برای برآورده نمودن نیاز های زیستی خودش و توانمندی اقتصادی برای ازدواج ، تشکیل خانواده  و اداره و تأمین هزینه های عائله تحت تکفلش را در حد عرف جامعه داشته باشد.

ازدواج و تشکیل خانواده بعد از تأمین نیاز های زیستی از دیگر نیازمندی ها اولی تراست: اولا برای اینکه ارضاء غریزه جنسی در طبقه بندی نیازها در طبقه نیازمندی های زیستی قرار می گیرد و مأموریت خطیرو سازوکار حکیمانه ای است که بعد از فراهم شدن امکان بقای خود، خالق نظام آفرینش برای بقای حیات و تداوم نسل بر عهده همه موجودات از جمله  انسان گذاشته است . غریزه جنسی همچون دیگر غرایزی زیستی در سن بخصوصی فعال می شود و خداوند حکیم برای ایجاد انگیزه و به عبارتی تضمین بقای نوع بشر، این غریزه را بسیار جذاب و پر فشار آفریده است . کششی مثال زدنی بین دو جنس مخالف برای همزیستی و تشکیل خانواده ، اگرچه این کار برای دو طرف قرارداد، مسؤولیت ها و محدودیت های فراوانی را در پی داشته باشد .

اولویت بعدی نیازمندی ها داشتن سر پناه است تا انسان و زوج های مزدوج در آن بیاسایند و در کنار هم زندگی مشترک و جایگزین سازی نسل خود را پی ریزی نمایند.

ملاحظه می نمایید که هنوز از ورزش در طبقه بندی نیاز ها خبری نیست .

البته در بحث اشتغال به صرف  اشتغال کسی در جایی نمی تواند راهگشا باشد(مخصوصا اگر با تعریف یک ساعت در هفته باشد) ، بلکه حقوق دریافتی و درآمد ناشی از اشتغال هم مهم است و باید یک جوان شاغل بتواند با کسب درآمد مکفی، یک زندگی در حد متعارف و معمولی متناسب با جامعه ای ( کلانشهر،شهر ، روستا) که در ان زندگی می کند، تشکیل داده و آبرومندانه مدیریت نماید و ازعهده یکی از وظایف ذاتی تشکیل خانواده که همان تولید نسل جایگزین است بر آمده و به آن راغب باشد . در شرایط فعلی یکی از معضلات اجتماعی مهمی که بقا و تداوم نهاد خانواده و حیات جامعه را در حال حاضر و آینده کشور تهدید می کند ،کاهش نرخ رشد جمعیت و منفی شدن آن در آینده نزدیک است.

چه باید کرد و چه می توان کرد ؟

در نگاه نخست به نظر می رسد؛ صرف انتزاع امور جوانان از وزارت ورزش و احیای سازمان ملی جوانان با همان مأموریت و ساختار سازمانی قدیم نمی تواند وضعیت مطلوب را در این حوزه بوجود آورد و جا دارد تدبیری نو اندیشیده شود. اگر جمع بندی ها به این منجر شود که چاره کار در تأسیس وزارتخانه ای مستقل است، راه کارهای قانونی برای اجرای این کار طی شود.

از طرفی  هم بحث کوچک سازی دولت و هم ضرورت پاسخگو بودن مسؤولان ورزش و جوانان به دستگاه های تقنینی و نظارتی مطرح است که هر دو حرف درست و منطقی است. ولی وقتی  نسخه پیچیده شده ، در مقام عمل نه تنها به بهبود روند کار کمک نکرده ، بلکه با کاهش کارآمدی، نقض غرض هم شده باشد چه باید کرد ؟

در یکی از سایت ها به نقل از اطرافیان ریاست محترم جمهور آمده بود که قرار است سازمان امور جوانان از وزارت ورزش وجوانان منتزع شده و بار دیگر به صورت یک سازمان مستقل تشکیل شود .

انتزاع امور جوانان از ورزش می تواند انفکاک مبارکی باشد اگر این تصمیم گیری با آسیب شناسی تصمیمات قبلی، در دوره ای که امور جوانان در اختیار سازمان ملی جوانان بود و با بازنگری در قوانین و مقررات مصوب گذشته همراه باشد و با یک نقشه راه مطمئن ، کارشناسی شده و قابل اجرا در سه سطح کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت ، با در نظر گرفتن مقدورات و امکانات به مورد اجرا گذاشته شود.

سرمایه گذاری در رفع نیازهای اساسی جامعه و مخصوصا جوانان که به تربیت و تولید سرمایه انسانی کارآمد در آینده جامعه می انجامد از هر گونه سرمایه گذاری و در هر زمینه دیگری اولی تر است و هرگز نباید به این امور با نگاه صرفه اقتصادی کوتاه مدت و زود بازده نگریست.

پس معلوم می گردد اولا نقش جوانان برای زمان حال و آینده جامعه آنقدر مهم و حیاتی است که یک وزارتخانه مستقل برای این امر اختصاص یابد.   اگر هم قرار باشد به دلایلی همچون ضرورت کوچک سازی دولت و...... امورات این گروه آینده ساز، به یکی از وزارتخانه های موجود چسبانده شود ، وزارتخانه هایی همچون ؛ وزارت کار، آموزش عالی و تحقیقات، بهداشت و آموزش پزشکی، صنعت و معدن و تجارت ، راه و شهرسازی و....... در یک کلام هر وزارتخانه دیگری غیر از ورزش ،اولی تر است. البته شاید در جوامع و کشورهای دیگر، جوانان از نظر تأمین نیازهای اولیه زیستی تأمین بوده و دغدغه نخست جوانان داشتن تنوع در نوع زیست ، داشتن بدن های متناسب ،بدن سازی ، پر کردن اوقات فراغت و....باشد . ولی در جامعه ما و در شرایط اقتصادی اجتماعی و فرهنگی موجود اولویت های زیستی ( اشتغال ، ازدواج مسکن و...) اولی تراست و ورزش در مراتب بسیار پایین تری قرار دارد.  

در شعارها ی تبلیغاتی و انتخاباتی آقای رئیس جمهور محترم دو بند مخصوص جوانان آمده است . یکی اینکه: (دولت تدبیر و امید نخواهد گذاشت جوانان بیکار باشند.دوم ه اینکه: نگرش به جوانان باید تغییر اصولی پیدا کند)، این دو بندد بیانگر اهمیت موضوع جوانان در دیدگاه ریاست محترم جمهور است و باید مشاوران ،رسانه های جمعی، ارباب جراید ، نمایندگان مجلس و همه سازمان های مردم نهاد و متولی امور جوانان این امور را به مسئولان دولتی یادآوری کرده و از راه های قانونی تحقق آنها را مطالبه نمایند.

با شناختی که از افکار و اندیشه ها، درایت و تدبیر آقای رئیس جمهور محترم سراغ داریم قطعا ایشان و همکاران محترمشان این موارد را مد نظر داشته و با تصمیم گیری های مدبرانه خود به فراهم نمودن بستر مناسب برای برآورده شدن نیازهای اساسی جوانان همت خواهند گماشت.

 

حال که با خلق حماسه سیاسی و انتخاب آقای دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران ، بارقه های امید در دل آحاد جامعه فروزان تر شده و علی رغم مشکلات عدیده ناشی از تحریم های ناجوانمردانه استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و مهمتر و دردناکتر از آن سوء مدیریت مسئولان دست به گریبان هستند ،به آینده امیدوارتر شده اند ، جا دارد دولت یازدهم در همین ابتدای ورود به حوزه اجرا و تصدی اداره امور کشور، با درایت ، عقلانیت و تدبیر که شعار انتخاباتی ایشان هم می باشد، قدم های استواری در حل مشکلات اساسی جوانان برداشته و کاری کنند که گذر زمان موجبات جرقه های امید به شعله های سرفرازی، احساس خوشبختی و رضایت مندی از کلیت زندگی در دل های پاک و بی آلایش جوانان شود.

در پایان برای مزید اطلاع مسئولان و مخاطبان متن قانون تسهیل ازدواج جوانان آورده می شود . باشد که این یادآوری مطلعی باشد برای اندیشیدن دوباره و جامع تر به موضوع جوانان و نیازمندی های اساسی آنان و چاره اندیشی مسئولان محترم در دولت جدید و مجلس شورای اسلامی. انشاألله

 


به کودکی که بالأخره زاده شد

به کودکی که بالأخره زاده شد

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - طنز روز

رؤیا صدر

طفلک من! پدرت نیز خوشحال است. او بر اساس قانون جدید، دو هفته مرخصی زایمان خواهد داشت و از حالا دارد برایش برنامه‌ریزی می‌کند. عزیزم! او بارها و بارها زیر فشار زندگی، زاییده است، ولی این زاییدن با آن زاییدن تومنی هفت صنار توفیر دارد...


--------------------------------------------------------------------------------------------------------------


 عزیزم! امروز خبردار شدم که تو وجود داری. دکترم بعد از زیر و رو کردن ورقه‌های آزمایش این را گفت و من جان فشاندم و بی‌حال شدم و به زمین افتادم و تا آب قند ندادند، سر حال نیامدم. می‌دانی که همین هفته قوانین تنظیم خانواده لغو شده و ما باید مدام بزاییم و جمعیت را به 150 میلیون برسانیم. از حالا دارد قند توی دلم آب می‌شود و از تصور این که مام میهن با این 150 میلیون چه خاکی به سرش خواهد کرد، شادی مبهمی قلب و دل و سایر ارکان وجودم را می‌فشارد.

طفلک من! پدرت نیز خوشحال است. او بر اساس قانون جدید، دو هفته مرخصی زایمان خواهد داشت و از حالا دارد برایش برنامه‌ریزی می‌کند. عزیزم! او بارها و بارها زیر فشار زندگی، زاییده است، ولی این زاییدن با آن زاییدن تومنی هفت صنار توفیر دارد و چیز دیگری است. پدران زیادی را می‌شناسم که به امید این دو هفته‌ی باشکوه تصمیم گرفته‌اند بچه‌دار شوند. البته برخی محدودیت‌ها در تولید و عرضه و واردات برخی کالاها و خدمات نیز بی‌تأثیر نبوده است. طفلکم! این حرف‌ها برای تو زود است و بعدا خودت در اینترنت و مدرسه و ماهواره آن‌ها را یاد خواهی گرفت.

عزیزکم! تو در مأمن تنهایی خود، چمباتمه و غوطه‌وری و ما این‌جا در کاشانه 60 متری‌مان چمباتمه زده‌ایم و در فکر و خیالات‌مان غوطه‌وریم. راستش به تو فکر می‌کنیم، به قدوم مبارکت و به پشت چشم نازک کردن‌های باشکوه صاحب‌خانه و بقال و قصاب و دیگر عزیزان هموطن.

دلبندم! تو در میان این جمعیت 150میلیونی کجا آشیانه خواهی ساخت؟ در کویر لوت یا نمک خانه‌ی ویلایی می‌سازی یا بر فراز قله‌ی دماوند و یا در جنگل‌ها کلبه‌ی عشقت را بنا می‌کنی؟ آه که چقدر قطع درختان و چراندن گاو و گوسفندها در مراتع شیرین است و من چقدر سردم است و انگار هیچ وقت با هیچ آب قندی هم گرم نخواهم شد... در هر حال نگران نباش که فکر همه چیز شده است. خوشبختانه همه‌ی ظرفیت‌ها فعال شده و همه‌ساله تعداد زیادی با تدابیر به‌عمل‌آمده، می‌روند تا جا برای تو و امثال تو باز شود. تو چه خواهی کرد؟ آیا تدابیر به‌عمل‌آمده در بخش حوادث جاده‌ها و چرخه‌ی دارو و درمان و آلودگی هوا و مواد غذایی در مورد تو نیز کارساز خواهد شد؟ یا نه، هیچ‌کدام از این‌ها نخواهد توانست وجود نازنینت را از من بگیرد و تو، کنار چهار برادر و خواهر بی‌کارت در خانه فعل خوش با هم بودن را در کلیه‌ی ساعات شبانه‌روز صرف خواهی کرد و مسؤولین عزیزمان به ریش نازنینت خواهند خندید. آه، عزیزم! زودتر بیا، ما تو را ارواح بابای‌مان چشم در راه‌ایم...

 

 

 

انتهای پیام

 

 


یک شب ،یک شام ، یک تجربه

یک شب ،یک شام ، یک تجربه

   بعد از چند دهه زندگی در این تهران پر از دود و شلوغی و ترافیک و ...........  دیشب یک تجربه تازه به تجربیات تلخ و شیرین زندگی  افزوده شد. تولد یکی از اعضای خانواده بود بانی مجلس برای اینکه دیگران را ذوق زده (به اصطلاح ینگه دنیایی ها سورپرایز) کند مقصد و محل میهمانی را به هیچ  کس نگفته بود. ما هم به سمت جنوب غرب تهران حرکت کردیم .درجایی بقول نظامی ها نقطه الحاق به هم دست دادیم و با چهار خودرو  بدنبال میزبان به سمت نقطه نا معلوم حرکت کردیم و پس از طی چند خیابان اصلی و فرعی به محوطه باز محل مورد نظر رسیدیم و پس از پارک خودروها با آسانسور به طبقه پنجم محل مورد نظر هدایت شدیم .

فضای جدید

همه چیزاین محیط برای من که برای اولین بار به آنجا 1 به دلیل می رفتم تازگی داشت و بنوعی احساس غریبی  می کردم و راحت نبودم . چند بار که برای  غذا خوردن به جاهای دیگر رفته بودم این احساس را نداشتم . مثلا چند باری به جگرکی های  میدان بهمن رفته بودم ، در آنجا آنقدر احساس صمیمیت داشتم که علیرغم فضای تنگ و نا مناسب از نظر نشستن ، تکه های جگر و خوؤک را با حوصله تمام می جویدم و تا می شد غذا خوردن را  طول می دادم تا آنجا بیشتر باشیم. ولی اینجا اگرچه از هر نظر تازگی داشت ، راحت نبودم ودوست داشتم هر چه زودتر محیط نامأنوس آنجا را ترک کنم.  از زن و مرد با رویی گشاده و تبسم بر لب به میهمانان خوش آمد گفته و آنان را به سر میز هایی که قبلا رزرو شده بود راهنمایی می کردند. وسط سالن یک میز طولانی مملو از ظرف های پر از انواع و اقسام سوپ ،سالاد ، ترشیجات، ژله جات ،سبزیجات و ......... که میهمانان باید بصورت سلف سرویسی از خودشان پذیرایی می کردند.

پرخوری  تا حد امکان

من که ناراحتی معده دارم ابتدا از رفتن به طرف آن میز که ظاهرا اردو هم نامیده می شود خود داری کردم ولی میزبان پس از اینکه همه را به سمت میز مذکور هدایت کرد سراغ من آمد و گفت : امشب از پرهیز و رژیم غذایی و این چیزها خبری نیست . اینجا چه بخوری و چه نخوری قبلا پولش را حساب کردند بنا براین اگر نخوری از کیسه شما و جیب من رفته و ضرر می کنیم . انشاءلله که طوری نمی شود امشب تا می توانید بخورید.

من هم وقتی دیدم وضع اینجوریه رفتم جلو و مثل ندید بدیدها یک بشقاب پر کردم و مثل بقیه مشغول خوردن شدم حالا نخور کی بخور. ولی خوب نگران غذا هم بودم اگر غذا هم مثل همین پیش غذا باشه یعنی چه بخوریم چه نخوریم پولش را بگیرند  تکلیف چیست؟! مخصوصا وقتی صورت یا منوی غذا ها را دیدم ارزان ترینش 30 هزار تومان برای هر نفر بود. میزبان هم که پول داده بود دوست داشت میهمانان تا می توانند از این خوان نعمت بهره مند شوند برای همین، وقتی دید دیگر کسی یرای رفتن به سمت میز رغبتی ندارد  خودش دست بکار شد درچند نوبت تا می توانست چند بشقاب از خوردنی ها  پر کرد و آورد و با اصرار از همه می خواست که بخورند. به میزبان گفتم این همه اصرار برای پیش غذا فکر جا برای غذای اصلی نیستی . اگر نتوانیم بخوریم چه می شود؟

کارمندان گدا گشنه چند روز آینده خیالتان از بابت ناهار راحت باشد

میزبان گفت با خیال راحت بخورید اگر نتوانستیم غذا را بخوریم با ظرف های یکبار مصرف می توانیم آنها را ببریم. به هرحال تا می توانستیم پر خوری کردیم بدون هیچ ملاحظه ای،  در آخر هم میزبان درحالی که چندین ظرف یکبار مصرف غذا را در دست داشت آمد و گفت : کارمندان گدا گشنه چند روز آینده خیالتان از بابت ناهار راحت باشید.در نتیجه بیشتر غذای اصلی ماند حتی باقیمانده آن بخش از سالادها و پیش غذاها که روی میزهامانده بود ، با خود بردیم .میزبان

موقع حساب و کتاب ، میزبان نگذاشت ما نزدیک صندوق برویم ولی بعدا متوجه شدم شام آن شب برای هر نفر حدود 50 هزاررتومان و برای 11نفر 550 هزار تومان تمام شده است.

نگاهی به میزهای اطراف حکایت از آن داشت که بیشتر میز ها از قبل رزرو شده و هر میز به مناسبتی اراسته شده است .مناسبت یک میهمانی تولد مادر بزرگ بود . دیگری فارغ التحصیلی یک جوان ، دیگری فارغ شدن یک مادر از بارداری، دیگری شیرینی  بمناسبت خرید خانه و بالاخره یکی هم جشن آشتی کنان دو خانواده.........

بیایید شادی هایمان را تقسیم کنیم

راستش را بخواهید نفس این میهمانی ها خوب و پسندیده است ولی وقتی بیاد می آورم که در همین نزدیکی ها خانواده های بسیاری یافت می شود که در طول سال، خوردن یک وعده غذای بیرون- آنهم در یک سالن غذاخوری متوسط و حتی پایین که هزینه یک وعده غذای 11 نفر به اندازه هزینه یک نفر مورد قبلی نمی شود- برای آنان مانند یک آرزوی بزرگ دست نیا فتنی است، همه شیرینی های آن مهمانی ها برایم به تلخی می گراید و تجربه ای می شود که هرگز نمی خواهم تکرار شود.

  ایکاش می شد  خیرین این جامعه برای این گونه خاانواده ها طوری برنامه ریزی می کردند که امکان یک بارحضور اینگونه خانوادهها در یک چنین مهمانی ها ولو در یک جای معمولی  به عنوان یک تجربه نوین فراهم شود.

علاوه بر خیرین ،شهرداری ها ، بهزیستی، کمیته امداد و.......می توانند در این زمینه برنامه ریزی کنند و رد طول یک سال خاطرات خوش با هم بودن اینگونه را هم تجربه کنند.

مؤسسات مالی و اعتباری و بانک ها پیشقدم شوند

در این میان، مؤسسات مالی و اعتباری ،صندوق های قرض الحسنه و  بانک های دولتی و خصوصی  که از اندوخته های کم دیگران سودهای آنچنانی کسب می کنند و هر سال وهر ماه و هر روز و هر ساعت به دارایی و اندوخته های سرمایه ای آنها افزوده می شود و اینها برای ایجاد انگیزه در کارکنان خود به بهانه های مختلف وجوهی را  تقسیم می کنند 2آیا به عنوان یک سیاست تشویقی نمی توانند طوری برنامه ریزی کنند که در طول سال بخشی از سود بدست آورده را به فراهم نمودن زمینه برگزاری میهمانی های گروهی تخصیص دهند.  

لذت پایدار

   غذا خوردن آنهم از سفره ای رنگین که وصف شد( اگر چه برای عده ای عادی باشد) لذت بخش باشد لذت آن مقطعی بوده و تا مرحله بلع غذا  ختم می شود ولی فراهم نمودن این فرصت برای دیگران و هم سفره شدن با آنان یا اینکه بصورت ناشناس اینگونه امکانات را فراهم نمودن لذتی دارد که باقی و ماندگار است و انسان را در یادهای این دنیا و بهشت های آن دنیا جاودانه می سازد تجربه ای متفاوت از آنچه که آمد و تجربه ای که معتاد شدن به آن مقدس ترین اعتیاد هاست. یک بار تجربه کنید.     

 

 

  • 1. برای اینکه محل مورد نظر تبلیغ نشود از ذکر نام آن معذورم.
  • 2. یکی از رزمندگان دفاع مقدس که هم در اوجگیری جریان انقلاب اسلامی حضور مؤثر داشته و هم بیشتر اوقات دوره هشت ساله دفاع مقدس را  در جبهه دفاع کرده است می گفت : سختی های انقلاب را ما کشیدیم بمناسبت فرا رسیدن 22بهمن هر سال 22روز حقوق و مزایا به کارکنان بانک ها می دهند جنگ را ما کردیم ،بمناسبت هفته دفاع مقدس یک ماه حقوق و مزایا به کارکنان بانک ها پرداخت می شود .آنوقت برای ما رزمندگان در سالهای ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ویا پایان دفاع مقدس، یک بسته شکلات می دادند که چند سالی است آنرا هم ترک کرده اند.