سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ضرورت جداسازی دوقلوهای ناچسب(2)

تحلیل وضعیت موجود:

با اشاره به موارد فوق الذکر، معلوم می گردد که وزارتخانه تازه تأسیس مسؤولیت بسیار بزرگی را عهده دار است و با یک حساب سرانگشتی و الاهم فالاهم کردن حوزه فعالیت ها ی این وزادتخانه مشخص می شود که کفه ترازوی جوانان این وزارتخانه باید نسبت به ورزش بسیار سنگین تر باشد. ولی سابقه سه ساله این وزارتخانه  و نیز قرار گرفتن واژه جوانان بعد از ورزش، نشان می دهد که هم وزیر و هم ظرفیت اجرایی وزارتخانهمربوطه، عمدتاَ به ورزش اختصاص یافته و با توجه به وضعیت هیجانی و تنوع و تعداد زیاد فدراسیون های ورزشی ( تعداد 46 فدراسیون فعال ورزشی) و ظرفیت بالای رشته های ورزشی همچون فوتبال ، در این تقسیم بندی ناعادلانه وزارتخانه بین دو ورثه ، نمی توان به کسی خورده گرفت و تا وقتی این دو قلوی نچسب به زور به هم چسبانده شده از هم جدا نشوند،هر دولت و وزیری هم که سرکار بیاید، چندان نباید انتظار بهبود وضعیت موجود را داشت.

 

ظرفیت وجودی جوانان، معضلات و مشکلات این قشر عظیم و سرنوشت ساز در آینده کشور آنقدر گسترده است که تأسیس یک نیمچه وزارتخانه آنهم با قلی قلدر و ناهمگونی چون ورزش ،هرگز حق مطلب ادا نمی شود و این موضوع در طول این دوسال و نیمی که از عمر وزارت ورزش و جوانان می گذرد کاملا هویدا بوده و ناکارآمدی آن  در حوزه جوانان ،اظهر من الشمس بوده و کارشناسان منصف این مطلب را تأیید می کنند.

فلسفه وجودی این وزارتخانه و چسباندن این قلوهای ناهمگون ، به پاسخگو کردن مسئول ورزش کشور به قوه مقننه  بود و بس. غافل از اینکه این ادغام ممکن است به نفع ورزش کشور باشد ولی با توجه به گستردگی و پرحاشیه بودن رشته های ورزشی بطور قطع و یقین مسائل جوانان را به حاشیه رانده و همه توان مدیریتی وزارتخانه را مال خود خواهد کرد و این ادغام به نوعی جفاکاری در حق جوانان ختم خواهد شد..

 

شاهد مثال اینکه در سال 1384 در اجرای امور محوله به مجلس شورای اسلامی رفت و آمد داشتم ،شاهد تلاش زیاد نمایندگان، مخصوصا کمیسیون فرهنگی به ریاست آقای دکتر افروغ برای تصویب طرح تسهیل ازدواج جوانان بودم که این طرح سرانجام در 27/9/1384 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید . من ساده لوح فکرمی کردم با تصویب و عملیاتی شدن این قانون،لااقل بخشی از مشکلات جوانان در دو حوزه مهم ازدواج و پیش نیاز آن اشتغال حل می شود. ولی با گذشت حدود 9 سال از تصویب و ابلاغ این قانون، اتفاق خاصی رخ نداده و جالب تر اینکه، هیچ مسئول و نهاد قانونی و نظارتی هم (مجلس به عنوان قوه تقنینی و ناظر بر اجرای قوانین) این موضوع را بطور جدی پیگیری نکرده است ودر نتیجه مشکلات اساسی جوانان همچنان لاینحل باقی مانده است ،ولی در همین مدت شاهد بحث ها ، پیگیری ها و حتی استیضاح وزیر ورزش در مجلس بودیم .

از تاریخ تصویب و ابلاغ این قانون حدود 9سال می گذرد ولی دریغ از یک حرکت مؤثر در راستای اجرای این قانون و مشاهده  ذره ای گشایش در کلاف سردر گم مشکلات عدیده جوانان و در رأس آنها اشتغال ، ازدواج و اسکان جوانان . حال بقیه امور غیر مادی جوانان را نظیر  توانمندسازی آنان در عرصه های عزت مندی ، هویت یابی و دینداری و واکسینه سازی در برابر سم های مهلک و خانمان برانداز منتشره از رسانه ها و سایت های اینترنتی ، ماهواره ها و.... را  به مراتب بعدی حل مشکلات جوانان واگذار می کنیم . ولی برآورده نمودن نیازهای اولیه نظیر اشتغال، ازدواج و مسکن در کلانشهر ها از ضروریاتی است که تلاش های چندین و چند ساله نظام نتوانسته به نحو مطلوب آن هارا برآورده نماید.

 

حرکت بدون وقفه عقربه های ثانیه شمار ساعت بیانگر این واقعیت مهم است که چرخ زمان در حال گذر است و بازداشتن آن امکان پذیر نیست وزمان جوی آب را ماند که هر لحظه در حال گذر است و آب رفته به جوی باز نمی گردد . به فرموده مولای متقیان حضرت علی (ع) فرصت ها هم چون ابر در حال گذرند و بقول مرحوم قیصر امین پور چه زود دیر می شود. سعادت و شقاوت جامعه در گرو رشد و بالندگی جوانان است . اگر مسؤولان جامعه توانسته باشند با سیاستگذاری های واقع بینانه و آینده نگرانه  و برنامه ریزی های دقیق و حساب شده در فاصله زمانی نوجوانی و جوانی از فرصت چند ساله ای که در اختیار دارند بهره برداری بهینه کرده و نیروی انسانی کارآمدی را تربیت کرده باشند، آینده آن جامعه به سمت رشد و بالندگی و تعالی سیر خواهد کرد . و اگر خدای ناکرده مسؤولان با بی کفایتی و ندانم کاری و بی تدبیری دچار روزمرگی شده و بجای پرداختن به مهمات امور جوانان به فکر پر کردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان با اموری کم فایده و بی فایده (نظیر پخش چند باره مسابقات ورزشی کشور های دیگر و....) باشند و نیروی انسانی کارآمد، با احساس هویت بالا و اراده ای قوی برای آینده جامعه مهیا نکرده باشند طبعا نباید انتظار داشت که آن جامعه در آینده روی خوش ببیند و قهرا سیر قهقرایی خواهد پیمود.

جوان به عنوان یک موجود زنده دارای دامنه وسیعی از نیازمندی ها و توانایی های بالقوه برای برآورده نمودن آن نیاز هاست .اگر از بعد انسان شناسی دینی و الهی به موضوع بنگریم این موجود زنده قرار است خلیفه خداوند یکتا حداقل در این کره خاکی باشد، انسانی که توانایی خداگونه شدن را دارد و به اذن الله می تواند فعال مایشاء باشد و تا قاب قوسین او ادنی به خالق نظام هستی نزدیک شود.

 انسانی که برای شروع شدنش زمان مشخصی وجود ندارد و خلق شده  است تا بماند و بماند یعنی زمان مشخصی هم برای پایان وجود و بقایش متصور نیست .همین قدر می دانیم که خالق یکتا در قرآن کریم به کرات فرموده اندکه : متقین و نیکوکاران جاودانند در بهشت و کافران و مشرکان جاودانند در جهنم !

اگر از دیدگاه انسان شناسی مادی و غیر الهی نگاه کنیم این موجود با کمی تمایز از دیگر موجودات دارای سلسله نیازمندی های متنوع و با دامنه گسترده ای است و از نظر اهمیتی که برای بقا و تداوم حیات او وجود دارد، برابر اولویت بندی آقای مازلو به سطوح  متفاوتی قابل قابل طبقه بندی است. از نیازهای زیستی تا نیاز های عاطفی و .......

پس اگر قرار است این موجود زنده  تداوم حیات داشته باشد و به حیات خود ادامه دهد، لاجرم برآورده نمودن نیاز های زیستی اش اولویت  نخست را دارد و بقیه نیازمندی ها در مراحل بعدی قرار می گیرند .

 این  تقسیم بندی تا حدودی در دو دیدگاه الهی و غیر الهی مشترک است . یعنی پیام آوران الهی هم فرموده اند که: هر کسی معاش ندارد معاد هم ندارد .

بنابراین آنچه برای جوانان و زندگی آنان اهمیت داشته و اولویت نخست را دارد تمکن مالی است تا از این طریق بتواند نیازمندی های خود را تأمین نماید.حصول تمکن مالی از چند طریق امکان پذیر است . (1)تخصیص مبالغی برای تأمین حداقلی نازمندی ها  از طرف حکومت برای آحاد جامعه (2) به ارث بردن ثروت و دارایی تمام ناشدنی از والدین (3) کسب درامد توسط خود اشخاص از طریق اشتغال که این مورد، تأیید و تأکید همه عقلا ،و نخبگان و اندیشمندان جوامع انسانی را با هر گرایش فکری و عقیدتی داراست. پیش نیاز اشتغال هم دو چیز است ،ابتدا توانایی انجام کاربا فراگیری تخصص مورد نیاز جامعه و به موازات آن ، فراهم بودن زمینه کارو اشتغال یا به عبارتی بازار کار .

اشتغال برای داشتن درآمد ،استقلال اقتصادی و احساس خوشایند مفید بودن برای جامعه و داشتن اعتماد  و عزت نفس و توانمندی گام برداشتن در مسیر حیات بشری، یعنی تشکیل خانواده و تولید نسل جایگزین از طریق ازدواج در چارچوب نظام و قوانین مصوب و مورد قبول نظام حاکم بر آن جامعه می باشد.

مسؤولان امر در هر جامعه ای موظفند اولا در فاصله زمانی کودکی ، نوجوانی و جوانی جهت توانمند سازی جوانان و جذب بازار کار شدن جوانان ، همزمان و هماهنگ با انتقال آموزه ها و نظام ارزشی مورد قبول جامعه و به بیان اندیشمندان علوم اجتماعی جامعه پذیری آنان ، تخصص های لازم و کافی را برای جذب بازار کار شدن آنان آموزش داده باشند. در ثانی بازار کار شایسته و متناسب با نیازمندی های جامعه را فراهم آورند.

 در مرحله دوم وضعیت جامعه بگونه ای مدیریت شود که امکان ازدواج و تشکیل خانواده برای جوانان در سن متناسب ازدواج به صورت محترمانه و تقریبا سهل الوصول مهیا باشد تا جوانان بتوانند همزمان با رسیدن به بلوغ جنسی به بلوغ اقتصادی و اجتماعی  هم رسیده و آمادگی لازم و کافی برای تشکیل خانواده را داشته باشند.

پس اولویت نخست اشتغال است تا جوان بتواند درآمد مکفی برای برآورده نمودن نیاز های زیستی خودش و توانمندی اقتصادی برای ازدواج ، تشکیل خانواده  و اداره و تأمین هزینه های عائله تحت تکفلش را در حد عرف جامعه داشته باشد.

ازدواج و تشکیل خانواده بعد از تأمین نیاز های زیستی از دیگر نیازمندی ها اولی تراست: اولا برای اینکه ارضاء غریزه جنسی در طبقه بندی نیازها در طبقه نیازمندی های زیستی قرار می گیرد و مأموریت خطیرو سازوکار حکیمانه ای است که بعد از فراهم شدن امکان بقای خود، خالق نظام آفرینش برای بقای حیات و تداوم نسل بر عهده همه موجودات از جمله  انسان گذاشته است . غریزه جنسی همچون دیگر غرایزی زیستی در سن بخصوصی فعال می شود و خداوند حکیم برای ایجاد انگیزه و به عبارتی تضمین بقای نوع بشر، این غریزه را بسیار جذاب و پر فشار آفریده است . کششی مثال زدنی بین دو جنس مخالف برای همزیستی و تشکیل خانواده ، اگرچه این کار برای دو طرف قرارداد، مسؤولیت ها و محدودیت های فراوانی را در پی داشته باشد .

اولویت بعدی نیازمندی ها داشتن سر پناه است تا انسان و زوج های مزدوج در آن بیاسایند و در کنار هم زندگی مشترک و جایگزین سازی نسل خود را پی ریزی نمایند.

ملاحظه می نمایید که هنوز از ورزش در طبقه بندی نیاز ها خبری نیست .

البته در بحث اشتغال به صرف  اشتغال کسی در جایی نمی تواند راهگشا باشد(مخصوصا اگر با تعریف یک ساعت در هفته باشد) ، بلکه حقوق دریافتی و درآمد ناشی از اشتغال هم مهم است و باید یک جوان شاغل بتواند با کسب درآمد مکفی، یک زندگی در حد متعارف و معمولی متناسب با جامعه ای ( کلانشهر،شهر ، روستا) که در ان زندگی می کند، تشکیل داده و آبرومندانه مدیریت نماید و ازعهده یکی از وظایف ذاتی تشکیل خانواده که همان تولید نسل جایگزین است بر آمده و به آن راغب باشد . در شرایط فعلی یکی از معضلات اجتماعی مهمی که بقا و تداوم نهاد خانواده و حیات جامعه را در حال حاضر و آینده کشور تهدید می کند ،کاهش نرخ رشد جمعیت و منفی شدن آن در آینده نزدیک است.

چه باید کرد و چه می توان کرد ؟

در نگاه نخست به نظر می رسد؛ صرف انتزاع امور جوانان از وزارت ورزش و احیای سازمان ملی جوانان با همان مأموریت و ساختار سازمانی قدیم نمی تواند وضعیت مطلوب را در این حوزه بوجود آورد و جا دارد تدبیری نو اندیشیده شود. اگر جمع بندی ها به این منجر شود که چاره کار در تأسیس وزارتخانه ای مستقل است، راه کارهای قانونی برای اجرای این کار طی شود.

از طرفی  هم بحث کوچک سازی دولت و هم ضرورت پاسخگو بودن مسؤولان ورزش و جوانان به دستگاه های تقنینی و نظارتی مطرح است که هر دو حرف درست و منطقی است. ولی وقتی  نسخه پیچیده شده ، در مقام عمل نه تنها به بهبود روند کار کمک نکرده ، بلکه با کاهش کارآمدی، نقض غرض هم شده باشد چه باید کرد ؟

در یکی از سایت ها به نقل از اطرافیان ریاست محترم جمهور آمده بود که قرار است سازمان امور جوانان از وزارت ورزش وجوانان منتزع شده و بار دیگر به صورت یک سازمان مستقل تشکیل شود .

انتزاع امور جوانان از ورزش می تواند انفکاک مبارکی باشد اگر این تصمیم گیری با آسیب شناسی تصمیمات قبلی، در دوره ای که امور جوانان در اختیار سازمان ملی جوانان بود و با بازنگری در قوانین و مقررات مصوب گذشته همراه باشد و با یک نقشه راه مطمئن ، کارشناسی شده و قابل اجرا در سه سطح کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت ، با در نظر گرفتن مقدورات و امکانات به مورد اجرا گذاشته شود.

سرمایه گذاری در رفع نیازهای اساسی جامعه و مخصوصا جوانان که به تربیت و تولید سرمایه انسانی کارآمد در آینده جامعه می انجامد از هر گونه سرمایه گذاری و در هر زمینه دیگری اولی تر است و هرگز نباید به این امور با نگاه صرفه اقتصادی کوتاه مدت و زود بازده نگریست.

پس معلوم می گردد اولا نقش جوانان برای زمان حال و آینده جامعه آنقدر مهم و حیاتی است که یک وزارتخانه مستقل برای این امر اختصاص یابد.   اگر هم قرار باشد به دلایلی همچون ضرورت کوچک سازی دولت و...... امورات این گروه آینده ساز، به یکی از وزارتخانه های موجود چسبانده شود ، وزارتخانه هایی همچون ؛ وزارت کار، آموزش عالی و تحقیقات، بهداشت و آموزش پزشکی، صنعت و معدن و تجارت ، راه و شهرسازی و....... در یک کلام هر وزارتخانه دیگری غیر از ورزش ،اولی تر است. البته شاید در جوامع و کشورهای دیگر، جوانان از نظر تأمین نیازهای اولیه زیستی تأمین بوده و دغدغه نخست جوانان داشتن تنوع در نوع زیست ، داشتن بدن های متناسب ،بدن سازی ، پر کردن اوقات فراغت و....باشد . ولی در جامعه ما و در شرایط اقتصادی اجتماعی و فرهنگی موجود اولویت های زیستی ( اشتغال ، ازدواج مسکن و...) اولی تراست و ورزش در مراتب بسیار پایین تری قرار دارد.  

در شعارها ی تبلیغاتی و انتخاباتی آقای رئیس جمهور محترم دو بند مخصوص جوانان آمده است . یکی اینکه: (دولت تدبیر و امید نخواهد گذاشت جوانان بیکار باشند.دوم ه اینکه: نگرش به جوانان باید تغییر اصولی پیدا کند)، این دو بندد بیانگر اهمیت موضوع جوانان در دیدگاه ریاست محترم جمهور است و باید مشاوران ،رسانه های جمعی، ارباب جراید ، نمایندگان مجلس و همه سازمان های مردم نهاد و متولی امور جوانان این امور را به مسئولان دولتی یادآوری کرده و از راه های قانونی تحقق آنها را مطالبه نمایند.

با شناختی که از افکار و اندیشه ها، درایت و تدبیر آقای رئیس جمهور محترم سراغ داریم قطعا ایشان و همکاران محترمشان این موارد را مد نظر داشته و با تصمیم گیری های مدبرانه خود به فراهم نمودن بستر مناسب برای برآورده شدن نیازهای اساسی جوانان همت خواهند گماشت.

 

حال که با خلق حماسه سیاسی و انتخاب آقای دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران ، بارقه های امید در دل آحاد جامعه فروزان تر شده و علی رغم مشکلات عدیده ناشی از تحریم های ناجوانمردانه استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و مهمتر و دردناکتر از آن سوء مدیریت مسئولان دست به گریبان هستند ،به آینده امیدوارتر شده اند ، جا دارد دولت یازدهم در همین ابتدای ورود به حوزه اجرا و تصدی اداره امور کشور، با درایت ، عقلانیت و تدبیر که شعار انتخاباتی ایشان هم می باشد، قدم های استواری در حل مشکلات اساسی جوانان برداشته و کاری کنند که گذر زمان موجبات جرقه های امید به شعله های سرفرازی، احساس خوشبختی و رضایت مندی از کلیت زندگی در دل های پاک و بی آلایش جوانان شود.

در پایان برای مزید اطلاع مسئولان و مخاطبان متن قانون تسهیل ازدواج جوانان آورده می شود . باشد که این یادآوری مطلعی باشد برای اندیشیدن دوباره و جامع تر به موضوع جوانان و نیازمندی های اساسی آنان و چاره اندیشی مسئولان محترم در دولت جدید و مجلس شورای اسلامی. انشاألله

 


ضرورت جداسازی دوقلوهای ناچسب

تحلیل وضعیت موجود:

با اشاره به موارد فوق الذکر، معلوم می گردد که وزارتخانه تازه تأسیس مسؤولیت بسیار بزرگی را عهده دار است و با یک حساب سرانگشتی و الاهم فالاهم کردن حوزه فعالیت ها ی این وزادتخانه مشخص می شود که کفه ترازوی جوانان این وزارتخانه باید نسبت به ورزش بسیار سنگین تر باشد. ولی سابقه سه ساله این وزارتخانه  و نیز قرار گرفتن واژه جوانان بعد از ورزش، نشان می دهد که هم وزیر و هم ظرفیت اجرایی وزارتخانهمربوطه، عمدتاَ به ورزش اختصاص یافته و با توجه به وضعیت هیجانی و تنوع و تعداد زیاد فدراسیون های ورزشی ( تعداد 46 فدراسیون فعال ورزشی) و ظرفیت بالای رشته های ورزشی همچون فوتبال ، در این تقسیم بندی ناعادلانه وزارتخانه بین دو ورثه ، نمی توان به کسی خورده گرفت و تا وقتی این دو قلوی نچسب به زور به هم چسبانده شده از هم جدا نشوند،هر دولت و وزیری هم که سرکار بیاید، چندان نباید انتظار بهبود وضعیت موجود را داشت.

 

ظرفیت وجودی جوانان، معضلات و مشکلات این قشر عظیم و سرنوشت ساز در آینده کشور آنقدر گسترده است که تأسیس یک نیمچه وزارتخانه آنهم با قلی قلدر و ناهمگونی چون ورزش ،هرگز حق مطلب ادا نمی شود و این موضوع در طول این دوسال و نیمی که از عمر وزارت ورزش و جوانان می گذرد کاملا هویدا بوده و ناکارآمدی آن  در حوزه جوانان ،اظهر من الشمس بوده و کارشناسان منصف این مطلب را تأیید می کنند.

فلسفه وجودی این وزارتخانه و چسباندن این قلوهای ناهمگون ، به پاسخگو کردن مسئول ورزش کشور به قوه مقننه  بود و بس. غافل از اینکه این ادغام ممکن است به نفع ورزش کشور باشد ولی با توجه به گستردگی و پرحاشیه بودن رشته های ورزشی بطور قطع و یقین مسائل جوانان را به حاشیه رانده و همه توان مدیریتی وزارتخانه را مال خود خواهد کرد و این ادغام به نوعی جفاکاری در حق جوانان ختم خواهد شد..

 

شاهد مثال اینکه در سال 1384 در اجرای امور محوله به مجلس شورای اسلامی رفت و آمد داشتم ،شاهد تلاش زیاد نمایندگان، مخصوصا کمیسیون فرهنگی به ریاست آقای دکتر افروغ برای تصویب طرح تسهیل ازدواج جوانان بودم که این طرح سرانجام در 27/9/1384 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید . من ساده لوح فکرمی کردم با تصویب و عملیاتی شدن این قانون،لااقل بخشی از مشکلات جوانان در دو حوزه مهم ازدواج و پیش نیاز آن اشتغال حل می شود. ولی با گذشت حدود 9 سال از تصویب و ابلاغ این قانون، اتفاق خاصی رخ نداده و جالب تر اینکه، هیچ مسئول و نهاد قانونی و نظارتی هم (مجلس به عنوان قوه تقنینی و ناظر بر اجرای قوانین) این موضوع را بطور جدی پیگیری نکرده است ودر نتیجه مشکلات اساسی جوانان همچنان لاینحل باقی مانده است ،ولی در همین مدت شاهد بحث ها ، پیگیری ها و حتی استیضاح وزیر ورزش در مجلس بودیم .

از تاریخ تصویب و ابلاغ این قانون حدود 9سال می گذرد ولی دریغ از یک حرکت مؤثر در راستای اجرای این قانون و مشاهده  ذره ای گشایش در کلاف سردر گم مشکلات عدیده جوانان و در رأس آنها اشتغال ، ازدواج و اسکان جوانان . حال بقیه امور غیر مادی جوانان را نظیر  توانمندسازی آنان در عرصه های عزت مندی ، هویت یابی و دینداری و واکسینه سازی در برابر سم های مهلک و خانمان برانداز منتشره از رسانه ها و سایت های اینترنتی ، ماهواره ها و.... را  به مراتب بعدی حل مشکلات جوانان واگذار می کنیم . ولی برآورده نمودن نیازهای اولیه نظیر اشتغال، ازدواج و مسکن در کلانشهر ها از ضروریاتی است که تلاش های چندین و چند ساله نظام نتوانسته به نحو مطلوب آن هارا برآورده نماید.

 

حرکت بدون وقفه عقربه های ثانیه شمار ساعت بیانگر این واقعیت مهم است که چرخ زمان در حال گذر است و بازداشتن آن امکان پذیر نیست وزمان جوی آب را ماند که هر لحظه در حال گذر است و آب رفته به جوی باز نمی گردد . به فرموده مولای متقیان حضرت علی (ع) فرصت ها هم چون ابر در حال گذرند و بقول مرحوم قیصر امین پور چه زود دیر می شود. سعادت و شقاوت جامعه در گرو رشد و بالندگی جوانان است . اگر مسؤولان جامعه توانسته باشند با سیاستگذاری های واقع بینانه و آینده نگرانه  و برنامه ریزی های دقیق و حساب شده در فاصله زمانی نوجوانی و جوانی از فرصت چند ساله ای که در اختیار دارند بهره برداری بهینه کرده و نیروی انسانی کارآمدی را تربیت کرده باشند، آینده آن جامعه به سمت رشد و بالندگی و تعالی سیر خواهد کرد . و اگر خدای ناکرده مسؤولان با بی کفایتی و ندانم کاری و بی تدبیری دچار روزمرگی شده و بجای پرداختن به مهمات امور جوانان به فکر پر کردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان با اموری کم فایده و بی فایده (نظیر پخش چند باره مسابقات ورزشی کشور های دیگر و....) باشند و نیروی انسانی کارآمد، با احساس هویت بالا و اراده ای قوی برای آینده جامعه مهیا نکرده باشند طبعا نباید انتظار داشت که آن جامعه در آینده روی خوش ببیند و قهرا سیر قهقرایی خواهد پیمود.

جوان به عنوان یک موجود زنده دارای دامنه وسیعی از نیازمندی ها و توانایی های بالقوه برای برآورده نمودن آن نیاز هاست .اگر از بعد انسان شناسی دینی و الهی به موضوع بنگریم این موجود زنده قرار است خلیفه خداوند یکتا حداقل در این کره خاکی باشد، انسانی که توانایی خداگونه شدن را دارد و به اذن الله می تواند فعال مایشاء باشد و تا قاب قوسین او ادنی به خالق نظام هستی نزدیک شود.

 انسانی که برای شروع شدنش زمان مشخصی وجود ندارد و خلق شده  است تا بماند و بماند یعنی زمان مشخصی هم برای پایان وجود و بقایش متصور نیست .همین قدر می دانیم که خالق یکتا در قرآن کریم به کرات فرموده اندکه : متقین و نیکوکاران جاودانند در بهشت و کافران و مشرکان جاودانند در جهنم !

اگر از دیدگاه انسان شناسی مادی و غیر الهی نگاه کنیم این موجود با کمی تمایز از دیگر موجودات دارای سلسله نیازمندی های متنوع و با دامنه گسترده ای است و از نظر اهمیتی که برای بقا و تداوم حیات او وجود دارد، برابر اولویت بندی آقای مازلو به سطوح  متفاوتی قابل قابل طبقه بندی است. از نیازهای زیستی تا نیاز های عاطفی و .......

پس اگر قرار است این موجود زنده  تداوم حیات داشته باشد و به حیات خود ادامه دهد، لاجرم برآورده نمودن نیاز های زیستی اش اولویت  نخست را دارد و بقیه نیازمندی ها در مراحل بعدی قرار می گیرند .

 این  تقسیم بندی تا حدودی در دو دیدگاه الهی و غیر الهی مشترک است . یعنی پیام آوران الهی هم فرموده اند که: هر کسی معاش ندارد معاد هم ندارد .

بنابراین آنچه برای جوانان و زندگی آنان اهمیت داشته و اولویت نخست را دارد تمکن مالی است تا از این طریق بتواند نیازمندی های خود را تأمین نماید.حصول تمکن مالی از چند طریق امکان پذیر است . (1)تخصیص مبالغی برای تأمین حداقلی نازمندی ها  از طرف حکومت برای آحاد جامعه (2) به ارث بردن ثروت و دارایی تمام ناشدنی از والدین (3) کسب درامد توسط خود اشخاص از طریق اشتغال که این مورد، تأیید و تأکید همه عقلا ،و نخبگان و اندیشمندان جوامع انسانی را با هر گرایش فکری و عقیدتی داراست. پیش نیاز اشتغال هم دو چیز است ،ابتدا توانایی انجام کاربا فراگیری تخصص مورد نیاز جامعه و به موازات آن ، فراهم بودن زمینه کارو اشتغال یا به عبارتی بازار کار .

اشتغال برای داشتن درآمد ،استقلال اقتصادی و احساس خوشایند مفید بودن برای جامعه و داشتن اعتماد  و عزت نفس و توانمندی گام برداشتن در مسیر حیات بشری، یعنی تشکیل خانواده و تولید نسل جایگزین از طریق ازدواج در چارچوب نظام و قوانین مصوب و مورد قبول نظام حاکم بر آن جامعه می باشد.

مسؤولان امر در هر جامعه ای موظفند اولا در فاصله زمانی کودکی ، نوجوانی و جوانی جهت توانمند سازی جوانان و جذب بازار کار شدن جوانان ، همزمان و هماهنگ با انتقال آموزه ها و نظام ارزشی مورد قبول جامعه و به بیان اندیشمندان علوم اجتماعی جامعه پذیری آنان ، تخصص های لازم و کافی را برای جذب بازار کار شدن آنان آموزش داده باشند. در ثانی بازار کار شایسته و متناسب با نیازمندی های جامعه را فراهم آورند.

 در مرحله دوم وضعیت جامعه بگونه ای مدیریت شود که امکان ازدواج و تشکیل خانواده برای جوانان در سن متناسب ازدواج به صورت محترمانه و تقریبا سهل الوصول مهیا باشد تا جوانان بتوانند همزمان با رسیدن به بلوغ جنسی به بلوغ اقتصادی و اجتماعی  هم رسیده و آمادگی لازم و کافی برای تشکیل خانواده را داشته باشند.

پس اولویت نخست اشتغال است تا جوان بتواند درآمد مکفی برای برآورده نمودن نیاز های زیستی خودش و توانمندی اقتصادی برای ازدواج ، تشکیل خانواده  و اداره و تأمین هزینه های عائله تحت تکفلش را در حد عرف جامعه داشته باشد.

ازدواج و تشکیل خانواده بعد از تأمین نیاز های زیستی از دیگر نیازمندی ها اولی تراست: اولا برای اینکه ارضاء غریزه جنسی در طبقه بندی نیازها در طبقه نیازمندی های زیستی قرار می گیرد و مأموریت خطیرو سازوکار حکیمانه ای است که بعد از فراهم شدن امکان بقای خود، خالق نظام آفرینش برای بقای حیات و تداوم نسل بر عهده همه موجودات از جمله  انسان گذاشته است . غریزه جنسی همچون دیگر غرایزی زیستی در سن بخصوصی فعال می شود و خداوند حکیم برای ایجاد انگیزه و به عبارتی تضمین بقای نوع بشر، این غریزه را بسیار جذاب و پر فشار آفریده است . کششی مثال زدنی بین دو جنس مخالف برای همزیستی و تشکیل خانواده ، اگرچه این کار برای دو طرف قرارداد، مسؤولیت ها و محدودیت های فراوانی را در پی داشته باشد .

اولویت بعدی نیازمندی ها داشتن سر پناه است تا انسان و زوج های مزدوج در آن بیاسایند و در کنار هم زندگی مشترک و جایگزین سازی نسل خود را پی ریزی نمایند.

ملاحظه می نمایید که هنوز از ورزش در طبقه بندی نیاز ها خبری نیست .

البته در بحث اشتغال به صرف  اشتغال کسی در جایی نمی تواند راهگشا باشد(مخصوصا اگر با تعریف یک ساعت در هفته باشد) ، بلکه حقوق دریافتی و درآمد ناشی از اشتغال هم مهم است و باید یک جوان شاغل بتواند با کسب درآمد مکفی، یک زندگی در حد متعارف و معمولی متناسب با جامعه ای ( کلانشهر،شهر ، روستا) که در ان زندگی می کند، تشکیل داده و آبرومندانه مدیریت نماید و ازعهده یکی از وظایف ذاتی تشکیل خانواده که همان تولید نسل جایگزین است بر آمده و به آن راغب باشد . در شرایط فعلی یکی از معضلات اجتماعی مهمی که بقا و تداوم نهاد خانواده و حیات جامعه را در حال حاضر و آینده کشور تهدید می کند ،کاهش نرخ رشد جمعیت و منفی شدن آن در آینده نزدیک است.

چه باید کرد و چه می توان کرد ؟

در نگاه نخست به نظر می رسد؛ صرف انتزاع امور جوانان از وزارت ورزش و احیای سازمان ملی جوانان با همان مأموریت و ساختار سازمانی قدیم نمی تواند وضعیت مطلوب را در این حوزه بوجود آورد و جا دارد تدبیری نو اندیشیده شود. اگر جمع بندی ها به این منجر شود که چاره کار در تأسیس وزارتخانه ای مستقل است، راه کارهای قانونی برای اجرای این کار طی شود.

از طرفی  هم بحث کوچک سازی دولت و هم ضرورت پاسخگو بودن مسؤولان ورزش و جوانان به دستگاه های تقنینی و نظارتی مطرح است که هر دو حرف درست و منطقی است. ولی وقتی  نسخه پیچیده شده ، در مقام عمل نه تنها به بهبود روند کار کمک نکرده ، بلکه با کاهش کارآمدی، نقض غرض هم شده باشد چه باید کرد ؟

در یکی از سایت ها به نقل از اطرافیان ریاست محترم جمهور آمده بود که قرار است سازمان امور جوانان از وزارت ورزش وجوانان منتزع شده و بار دیگر به صورت یک سازمان مستقل تشکیل شود .

انتزاع امور جوانان از ورزش می تواند انفکاک مبارکی باشد اگر این تصمیم گیری با آسیب شناسی تصمیمات قبلی، در دوره ای که امور جوانان در اختیار سازمان ملی جوانان بود و با بازنگری در قوانین و مقررات مصوب گذشته همراه باشد و با یک نقشه راه مطمئن ، کارشناسی شده و قابل اجرا در سه سطح کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت ، با در نظر گرفتن مقدورات و امکانات به مورد اجرا گذاشته شود.

سرمایه گذاری در رفع نیازهای اساسی جامعه و مخصوصا جوانان که به تربیت و تولید سرمایه انسانی کارآمد در آینده جامعه می انجامد از هر گونه سرمایه گذاری و در هر زمینه دیگری اولی تر است و هرگز نباید به این امور با نگاه صرفه اقتصادی کوتاه مدت و زود بازده نگریست.

پس معلوم می گردد اولا نقش جوانان برای زمان حال و آینده جامعه آنقدر مهم و حیاتی است که یک وزارتخانه مستقل برای این امر اختصاص یابد.   اگر هم قرار باشد به دلایلی همچون ضرورت کوچک سازی دولت و...... امورات این گروه آینده ساز، به یکی از وزارتخانه های موجود چسبانده شود ، وزارتخانه هایی همچون ؛ وزارت کار، آموزش عالی و تحقیقات، بهداشت و آموزش پزشکی، صنعت و معدن و تجارت ، راه و شهرسازی و....... در یک کلام هر وزارتخانه دیگری غیر از ورزش ،اولی تر است. البته شاید در جوامع و کشورهای دیگر، جوانان از نظر تأمین نیازهای اولیه زیستی تأمین بوده و دغدغه نخست جوانان داشتن تنوع در نوع زیست ، داشتن بدن های متناسب ،بدن سازی ، پر کردن اوقات فراغت و....باشد . ولی در جامعه ما و در شرایط اقتصادی اجتماعی و فرهنگی موجود اولویت های زیستی ( اشتغال ، ازدواج مسکن و...) اولی تراست و ورزش در مراتب بسیار پایین تری قرار دارد.  

در شعارها ی تبلیغاتی و انتخاباتی آقای رئیس جمهور محترم دو بند مخصوص جوانان آمده است . یکی اینکه: (دولت تدبیر و امید نخواهد گذاشت جوانان بیکار باشند.دوم ه اینکه: نگرش به جوانان باید تغییر اصولی پیدا کند)، این دو بندد بیانگر اهمیت موضوع جوانان در دیدگاه ریاست محترم جمهور است و باید مشاوران ،رسانه های جمعی، ارباب جراید ، نمایندگان مجلس و همه سازمان های مردم نهاد و متولی امور جوانان این امور را به مسئولان دولتی یادآوری کرده و از راه های قانونی تحقق آنها را مطالبه نمایند.

با شناختی که از افکار و اندیشه ها، درایت و تدبیر آقای رئیس جمهور محترم سراغ داریم قطعا ایشان و همکاران محترمشان این موارد را مد نظر داشته و با تصمیم گیری های مدبرانه خود به فراهم نمودن بستر مناسب برای برآورده شدن نیازهای اساسی جوانان همت خواهند گماشت.

 

حال که با خلق حماسه سیاسی و انتخاب آقای دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران ، بارقه های امید در دل آحاد جامعه فروزان تر شده و علی رغم مشکلات عدیده ناشی از تحریم های ناجوانمردانه استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و مهمتر و دردناکتر از آن سوء مدیریت مسئولان دست به گریبان هستند ،به آینده امیدوارتر شده اند ، جا دارد دولت یازدهم در همین ابتدای ورود به حوزه اجرا و تصدی اداره امور کشور، با درایت ، عقلانیت و تدبیر که شعار انتخاباتی ایشان هم می باشد، قدم های استواری در حل مشکلات اساسی جوانان برداشته و کاری کنند که گذر زمان موجبات جرقه های امید به شعله های سرفرازی، احساس خوشبختی و رضایت مندی از کلیت زندگی در دل های پاک و بی آلایش جوانان شود.

در پایان برای مزید اطلاع مسئولان و مخاطبان متن قانون تسهیل ازدواج جوانان آورده می شود . باشد که این یادآوری مطلعی باشد برای اندیشیدن دوباره و جامع تر به موضوع جوانان و نیازمندی های اساسی آنان و چاره اندیشی مسئولان محترم در دولت جدید و مجلس شورای اسلامی. انشاألله

 


به کودکی که بالأخره زاده شد

به کودکی که بالأخره زاده شد

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - طنز روز

رؤیا صدر

طفلک من! پدرت نیز خوشحال است. او بر اساس قانون جدید، دو هفته مرخصی زایمان خواهد داشت و از حالا دارد برایش برنامه‌ریزی می‌کند. عزیزم! او بارها و بارها زیر فشار زندگی، زاییده است، ولی این زاییدن با آن زاییدن تومنی هفت صنار توفیر دارد...


--------------------------------------------------------------------------------------------------------------


 عزیزم! امروز خبردار شدم که تو وجود داری. دکترم بعد از زیر و رو کردن ورقه‌های آزمایش این را گفت و من جان فشاندم و بی‌حال شدم و به زمین افتادم و تا آب قند ندادند، سر حال نیامدم. می‌دانی که همین هفته قوانین تنظیم خانواده لغو شده و ما باید مدام بزاییم و جمعیت را به 150 میلیون برسانیم. از حالا دارد قند توی دلم آب می‌شود و از تصور این که مام میهن با این 150 میلیون چه خاکی به سرش خواهد کرد، شادی مبهمی قلب و دل و سایر ارکان وجودم را می‌فشارد.

طفلک من! پدرت نیز خوشحال است. او بر اساس قانون جدید، دو هفته مرخصی زایمان خواهد داشت و از حالا دارد برایش برنامه‌ریزی می‌کند. عزیزم! او بارها و بارها زیر فشار زندگی، زاییده است، ولی این زاییدن با آن زاییدن تومنی هفت صنار توفیر دارد و چیز دیگری است. پدران زیادی را می‌شناسم که به امید این دو هفته‌ی باشکوه تصمیم گرفته‌اند بچه‌دار شوند. البته برخی محدودیت‌ها در تولید و عرضه و واردات برخی کالاها و خدمات نیز بی‌تأثیر نبوده است. طفلکم! این حرف‌ها برای تو زود است و بعدا خودت در اینترنت و مدرسه و ماهواره آن‌ها را یاد خواهی گرفت.

عزیزکم! تو در مأمن تنهایی خود، چمباتمه و غوطه‌وری و ما این‌جا در کاشانه 60 متری‌مان چمباتمه زده‌ایم و در فکر و خیالات‌مان غوطه‌وریم. راستش به تو فکر می‌کنیم، به قدوم مبارکت و به پشت چشم نازک کردن‌های باشکوه صاحب‌خانه و بقال و قصاب و دیگر عزیزان هموطن.

دلبندم! تو در میان این جمعیت 150میلیونی کجا آشیانه خواهی ساخت؟ در کویر لوت یا نمک خانه‌ی ویلایی می‌سازی یا بر فراز قله‌ی دماوند و یا در جنگل‌ها کلبه‌ی عشقت را بنا می‌کنی؟ آه که چقدر قطع درختان و چراندن گاو و گوسفندها در مراتع شیرین است و من چقدر سردم است و انگار هیچ وقت با هیچ آب قندی هم گرم نخواهم شد... در هر حال نگران نباش که فکر همه چیز شده است. خوشبختانه همه‌ی ظرفیت‌ها فعال شده و همه‌ساله تعداد زیادی با تدابیر به‌عمل‌آمده، می‌روند تا جا برای تو و امثال تو باز شود. تو چه خواهی کرد؟ آیا تدابیر به‌عمل‌آمده در بخش حوادث جاده‌ها و چرخه‌ی دارو و درمان و آلودگی هوا و مواد غذایی در مورد تو نیز کارساز خواهد شد؟ یا نه، هیچ‌کدام از این‌ها نخواهد توانست وجود نازنینت را از من بگیرد و تو، کنار چهار برادر و خواهر بی‌کارت در خانه فعل خوش با هم بودن را در کلیه‌ی ساعات شبانه‌روز صرف خواهی کرد و مسؤولین عزیزمان به ریش نازنینت خواهند خندید. آه، عزیزم! زودتر بیا، ما تو را ارواح بابای‌مان چشم در راه‌ایم...

 

 

 

انتهای پیام

 

 


یک شب ،یک شام ، یک تجربه

یک شب ،یک شام ، یک تجربه

   بعد از چند دهه زندگی در این تهران پر از دود و شلوغی و ترافیک و ...........  دیشب یک تجربه تازه به تجربیات تلخ و شیرین زندگی  افزوده شد. تولد یکی از اعضای خانواده بود بانی مجلس برای اینکه دیگران را ذوق زده (به اصطلاح ینگه دنیایی ها سورپرایز) کند مقصد و محل میهمانی را به هیچ  کس نگفته بود. ما هم به سمت جنوب غرب تهران حرکت کردیم .درجایی بقول نظامی ها نقطه الحاق به هم دست دادیم و با چهار خودرو  بدنبال میزبان به سمت نقطه نا معلوم حرکت کردیم و پس از طی چند خیابان اصلی و فرعی به محوطه باز محل مورد نظر رسیدیم و پس از پارک خودروها با آسانسور به طبقه پنجم محل مورد نظر هدایت شدیم .

فضای جدید

همه چیزاین محیط برای من که برای اولین بار به آنجا 1 به دلیل می رفتم تازگی داشت و بنوعی احساس غریبی  می کردم و راحت نبودم . چند بار که برای  غذا خوردن به جاهای دیگر رفته بودم این احساس را نداشتم . مثلا چند باری به جگرکی های  میدان بهمن رفته بودم ، در آنجا آنقدر احساس صمیمیت داشتم که علیرغم فضای تنگ و نا مناسب از نظر نشستن ، تکه های جگر و خوؤک را با حوصله تمام می جویدم و تا می شد غذا خوردن را  طول می دادم تا آنجا بیشتر باشیم. ولی اینجا اگرچه از هر نظر تازگی داشت ، راحت نبودم ودوست داشتم هر چه زودتر محیط نامأنوس آنجا را ترک کنم.  از زن و مرد با رویی گشاده و تبسم بر لب به میهمانان خوش آمد گفته و آنان را به سر میز هایی که قبلا رزرو شده بود راهنمایی می کردند. وسط سالن یک میز طولانی مملو از ظرف های پر از انواع و اقسام سوپ ،سالاد ، ترشیجات، ژله جات ،سبزیجات و ......... که میهمانان باید بصورت سلف سرویسی از خودشان پذیرایی می کردند.

پرخوری  تا حد امکان

من که ناراحتی معده دارم ابتدا از رفتن به طرف آن میز که ظاهرا اردو هم نامیده می شود خود داری کردم ولی میزبان پس از اینکه همه را به سمت میز مذکور هدایت کرد سراغ من آمد و گفت : امشب از پرهیز و رژیم غذایی و این چیزها خبری نیست . اینجا چه بخوری و چه نخوری قبلا پولش را حساب کردند بنا براین اگر نخوری از کیسه شما و جیب من رفته و ضرر می کنیم . انشاءلله که طوری نمی شود امشب تا می توانید بخورید.

من هم وقتی دیدم وضع اینجوریه رفتم جلو و مثل ندید بدیدها یک بشقاب پر کردم و مثل بقیه مشغول خوردن شدم حالا نخور کی بخور. ولی خوب نگران غذا هم بودم اگر غذا هم مثل همین پیش غذا باشه یعنی چه بخوریم چه نخوریم پولش را بگیرند  تکلیف چیست؟! مخصوصا وقتی صورت یا منوی غذا ها را دیدم ارزان ترینش 30 هزار تومان برای هر نفر بود. میزبان هم که پول داده بود دوست داشت میهمانان تا می توانند از این خوان نعمت بهره مند شوند برای همین، وقتی دید دیگر کسی یرای رفتن به سمت میز رغبتی ندارد  خودش دست بکار شد درچند نوبت تا می توانست چند بشقاب از خوردنی ها  پر کرد و آورد و با اصرار از همه می خواست که بخورند. به میزبان گفتم این همه اصرار برای پیش غذا فکر جا برای غذای اصلی نیستی . اگر نتوانیم بخوریم چه می شود؟

کارمندان گدا گشنه چند روز آینده خیالتان از بابت ناهار راحت باشد

میزبان گفت با خیال راحت بخورید اگر نتوانستیم غذا را بخوریم با ظرف های یکبار مصرف می توانیم آنها را ببریم. به هرحال تا می توانستیم پر خوری کردیم بدون هیچ ملاحظه ای،  در آخر هم میزبان درحالی که چندین ظرف یکبار مصرف غذا را در دست داشت آمد و گفت : کارمندان گدا گشنه چند روز آینده خیالتان از بابت ناهار راحت باشید.در نتیجه بیشتر غذای اصلی ماند حتی باقیمانده آن بخش از سالادها و پیش غذاها که روی میزهامانده بود ، با خود بردیم .میزبان

موقع حساب و کتاب ، میزبان نگذاشت ما نزدیک صندوق برویم ولی بعدا متوجه شدم شام آن شب برای هر نفر حدود 50 هزاررتومان و برای 11نفر 550 هزار تومان تمام شده است.

نگاهی به میزهای اطراف حکایت از آن داشت که بیشتر میز ها از قبل رزرو شده و هر میز به مناسبتی اراسته شده است .مناسبت یک میهمانی تولد مادر بزرگ بود . دیگری فارغ التحصیلی یک جوان ، دیگری فارغ شدن یک مادر از بارداری، دیگری شیرینی  بمناسبت خرید خانه و بالاخره یکی هم جشن آشتی کنان دو خانواده.........

بیایید شادی هایمان را تقسیم کنیم

راستش را بخواهید نفس این میهمانی ها خوب و پسندیده است ولی وقتی بیاد می آورم که در همین نزدیکی ها خانواده های بسیاری یافت می شود که در طول سال، خوردن یک وعده غذای بیرون- آنهم در یک سالن غذاخوری متوسط و حتی پایین که هزینه یک وعده غذای 11 نفر به اندازه هزینه یک نفر مورد قبلی نمی شود- برای آنان مانند یک آرزوی بزرگ دست نیا فتنی است، همه شیرینی های آن مهمانی ها برایم به تلخی می گراید و تجربه ای می شود که هرگز نمی خواهم تکرار شود.

  ایکاش می شد  خیرین این جامعه برای این گونه خاانواده ها طوری برنامه ریزی می کردند که امکان یک بارحضور اینگونه خانوادهها در یک چنین مهمانی ها ولو در یک جای معمولی  به عنوان یک تجربه نوین فراهم شود.

علاوه بر خیرین ،شهرداری ها ، بهزیستی، کمیته امداد و.......می توانند در این زمینه برنامه ریزی کنند و رد طول یک سال خاطرات خوش با هم بودن اینگونه را هم تجربه کنند.

مؤسسات مالی و اعتباری و بانک ها پیشقدم شوند

در این میان، مؤسسات مالی و اعتباری ،صندوق های قرض الحسنه و  بانک های دولتی و خصوصی  که از اندوخته های کم دیگران سودهای آنچنانی کسب می کنند و هر سال وهر ماه و هر روز و هر ساعت به دارایی و اندوخته های سرمایه ای آنها افزوده می شود و اینها برای ایجاد انگیزه در کارکنان خود به بهانه های مختلف وجوهی را  تقسیم می کنند 2آیا به عنوان یک سیاست تشویقی نمی توانند طوری برنامه ریزی کنند که در طول سال بخشی از سود بدست آورده را به فراهم نمودن زمینه برگزاری میهمانی های گروهی تخصیص دهند.  

لذت پایدار

   غذا خوردن آنهم از سفره ای رنگین که وصف شد( اگر چه برای عده ای عادی باشد) لذت بخش باشد لذت آن مقطعی بوده و تا مرحله بلع غذا  ختم می شود ولی فراهم نمودن این فرصت برای دیگران و هم سفره شدن با آنان یا اینکه بصورت ناشناس اینگونه امکانات را فراهم نمودن لذتی دارد که باقی و ماندگار است و انسان را در یادهای این دنیا و بهشت های آن دنیا جاودانه می سازد تجربه ای متفاوت از آنچه که آمد و تجربه ای که معتاد شدن به آن مقدس ترین اعتیاد هاست. یک بار تجربه کنید.     

 

 

  • 1. برای اینکه محل مورد نظر تبلیغ نشود از ذکر نام آن معذورم.
  • 2. یکی از رزمندگان دفاع مقدس که هم در اوجگیری جریان انقلاب اسلامی حضور مؤثر داشته و هم بیشتر اوقات دوره هشت ساله دفاع مقدس را  در جبهه دفاع کرده است می گفت : سختی های انقلاب را ما کشیدیم بمناسبت فرا رسیدن 22بهمن هر سال 22روز حقوق و مزایا به کارکنان بانک ها می دهند جنگ را ما کردیم ،بمناسبت هفته دفاع مقدس یک ماه حقوق و مزایا به کارکنان بانک ها پرداخت می شود .آنوقت برای ما رزمندگان در سالهای ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ویا پایان دفاع مقدس، یک بسته شکلات می دادند که چند سالی است آنرا هم ترک کرده اند.

اِسمَع اِفهَم یا فلان ابن فلان...

تاریخ انتشار
1391/09/12
دیدگاه
0

اِسمَع اِفهَم یا فلان ابن فلان...

 

اِسمَع اِفهَم یا فلان ابن فلان........................................
اِعلَم یا فلان ابن فلان................................................
اَفَهِمتَ یا فلان ابن فلان.............................................
این سه عبارت تقریبا مشابه اولین جمله فراز های نخستین،میانی و پایانی دعایی است که در هنگام دفن میت مسلمان بر زبان کسی که وظیفه تلقین میت را برعهده دارد جاری می شود.البته اگر میت زن باشد با توجه به متفاوت بودن کاربرد ضمیر ها برای زن و مرد ابتدای جملات با ضمایر مونّث شروع می شود...

به هر حال عبارات آشنایی است و همه مان لااقل یک بار صحنه دفن میت را مشاهده کرده ایم .دعایی است که بعد از گذاشتن میت در داخل قبر و قبل از اینکه زیر خاک مدفون شود یکی از نزدیکان میت داخل قبر شده با اشاره کسی که می خواهد تلقین را بخواند از شانه چپ میت گرفته و همزمان با دعای تلقین میت را تکان میدهد. در  این هنگام معمولاَ کسانی جمعیت حاضر را به سکوت فراخوانده و از بستگان میت هم خواسته می شود گریه نکنند تا میت و به طریق اولی جمعیت حاضر صدای تلقین دهنده بشنوند. وقتی سکوت نسبی حاکم شد ،تلقین شروع می شود: اِسمَع اِفهَم یا فلان ابن فلان( مثلا بشنو و بفهم ای حسن پسر حسین) یا اِسمَعی اِفهَمی یا فلان بنت فلان( مثلا بشنو و بفهم ای طاهره دختر حسین) هَلْ اَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذى فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رسُولُهُ وَ سَیِّدُ النَبِّییّنَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلینَ وَ اَنَّ عَلِیّاً اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ وَ سَیّدُ الْوَصِیّینَ وَ اِمامٌ افْتَرَضَ اللَّهُ طاعَتَهُ عَلَى الْعالَمینَ وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَ عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِىَّ بْنَ مُوسى وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِىٍّ وَالقآئِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدِىَّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ اَجْمَعینَ وَ اَئِمَّتُکَ اَئِمَّةُ هُدَىً اَبْرارٌ یا حسن ابن حسین اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِاللَّهِ تَبارَکَ وَ تعالى وَ سَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نَبِیِّکَ وَ عَنْ دینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ قُلْ فى جَوابِهِما

 آیا بر آن پیمانى که از ما بر پایه‏ آن جدا شدى مى‏باشى،از گواهى بر اینکه معبودى جز خدا نیست،یگانه و بى‏شریک است،و اینکه محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)بنده و فرستاده اوست،و سرور پیامبران و خاتم رسولان است،و اینکه علىّ امیر مؤمنان است و آقاى جانشینان،و امامى که خدا اطاعتش را بر جهانیان واجب کرده،و اینکه حسن و حسین، و على بن الحسین،و محمّد بن على،و جعفر بن محمّد،و موسب بن جعفر،و على بن موسى‏ و محمّد بن على،و على بن محمّد،و حسن بن على،و قائم حجت مهدى(درودهاى خدا بر ایشان) امامان مؤمنان،و حجّتهاى خدا بر همه آفریدگانند،و امامانت امامان هدایت و نیکانند. اى حسن پسر حسین،هنگامى که دو فرشته مقرّب،و دو فرستاده خداى تبارک و تعالى‏ نزد تو آیند،از پروردگارت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبله‏ات و امامانت از تو سؤال کنند نترس،و در جواب آنها بگو:
اَللَّهُ جَلَّ جَلالُهُ رَبّى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّى وَالاِْسْلامُ دینى وَ الْقُرْآنُ کِتابى وَالْکَعْبَهُ قِبْلَتى وَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلِىُّ بْنُ اَبیطالِبٍ اِمامى وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِی الْمُجْتَبى اِمامى وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِی الشَّهیدُ بِکَرْبَلاءَ اِمامى وَ عَلِىُّ زَیْنُ الْعابِدینَ اِمامى وَ مُحَمَّدٌ باقِرُ عِلْمِ النَّبِیّینَ اِمامى وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامى وَ مُوسَى الْکاظِمُ اِمامى وَ عَلىُّ الرِّضا اِمامى وَ مُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامى وَ عَلِىُّ الْهادى اِمامى وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَرىُّ اِمامى وَالْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ اِمامى هؤُلاءِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ اَئِمَّتى وَ سادَتى وَقادَتى وَ شُفَعآئى بِهِمْ اَتَوَلّى وَ مِنْ اَعْدآئِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ،
خدا جلّ جلاله پروردگارم و محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)پیامبرم و اسلام دینم و قرآن کتابم و کعبه قبله‏ام و امیر مؤمنان‏ على بن ابیطالب امامم،و حسن بن على مجتبى امامم،و حسین بن على شهید در کربلا امامم،و على زین العابدین امامم،و محمّد شکافننده دانش پیامبران امامم،و جعفر صادق‏ امامم،و موسى کاظم امامم،و علىّ الرضا امامم،و محمد جواد امامم،و على هادى‏ امامم،و حسن عسگرى امامم،و حجّت منتظر امامم مى‏باشند.اینان که درودهاى خدا بر همگى آنان باد امامان من و آقایانم و پیشروانم و شفیعان من هستند.با آنان دوستى مى‏کنم و از دشمنانشان در دنیا و آخرت بیزارى مى‏جویم،

همانگونه که مشاهده می شود یک دوره اصول اعتقادی اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری بصورت فشرده است که برمیت یادآوری می شود.و ادامه می یابد:
ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ اَنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ وَ آلِهِ نِعْمَ الرَّسُولُ وَ اَنَّ اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ عَلِىَّ بْنَ اَبى طالِبٍ وَ اَوْلادَهُ الاْئِمَّةَ الاَْحَدَ عَشَرَ نِعْمَ الاَْئِمَّةُ وَ اَنَّ ما جآءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَقُّ وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقُّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکیرٍ فِى الْقَبْرِ حَقُّ وَالْبَعْثَ حَقُّ وَالنُّشُورَ حَقُّ وَ الصِّراطَ حَقُّ وَالْمیزانَ حَقُّ وَ تَطائُرَ الْکُتُبِ حَقُّ وَالْجَنَّةَ حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فیها وَ اَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ
سپس بدان اى حسن پسر حسین به درستى که خداى تبارک و تعالى نیکو پروردگارى است،و محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)نیکو رسولى است،و امیر مؤمنان على بن ابطالب،و فرزندانش یازده‏ امام نیکو امامانى هستند،و آنچه را محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)آورده حق است،و مرگ حق‏ است،و سؤال نکیر و منکر در قبر حق است،و بعث و نشر حق،و صراط و میزان‏ و پراکنى نامه اعمال حق است،و بهشت و دوزخ حق است،و قیامت آمدنى است،شکّى در آن نیست،و خدا هرکه را در گورها برانگیزد.
آنگاه می گوید: :
اَفَهِمْتَ یا حسن ابن حسین؟
اى فلان آیا فهمیدى؟
در حدیث آمده:میّت در جواب مى‏گوید:آرى فهمیدم،سپس ادامه می یابد:
ثَبَّتَکَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ هَداکَ اللَّهُ اِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اَوْلِیائِکَ فى مُسْتَقرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ
خدا بر گفتار ثابت،ثابت‏قدمت بدارد،به راه استوار هدایتت‏ کند،بین تو و اولیائش در قرارگاهى از رحمتش آشنایى برقرار کند.
وبا این  دعا خانمه می یابد:
اَللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
خدایا زمین را از دو پهلویش خالى گذار،و روحش را به سویت بالا ببر،و از جانب خود حجّت را تلقین او فرما، خدایا او را ببخش و درگذر،

در آخرین فراز تلقین از میت سوال می شود که آیا فهمیدی ؟ متوجه شدی؟

آیا مخاطب این سؤال طبیعتا نمی تواند میت باشد بلکه مخاطبین واقعی حاضرین زنده در بالای سر مرده هستند که انتظار می رود با مشاهده پایان کار حیات آدمی در این کره خاکی ، کمی بخود آمده، اصول دین را فراموش نکرده باشد.وگرنه میت اگر هم صدای میت را بشنود که می شنود پاسخ او را ما نمی شنویم و از زنده ها انتظار است که بخود آمده یک فلاش بک به سبک زندگی و اصول اعتقادی خودشان بزنند و این تنبّه احتمالی اطرافیان تقید بیشتر آنان بر انجام واجبات و ترک محرمات را در پی داشته باشد و از این رهگذر خداوند متعال ثوابی را به میت مذکور اعطا نماید .

بازهم شنیده اید که سخنرانان مذهبی و مداحان در مراسم مختلف برای اینکه توجه مخاطبان را به پاسخگویی جلب کنند اعلام می کنند : لال و بی ایمان از دنیا نروی صلوات فرست.منظور آنان همین واپسین لحظات حیات بنی آدم در این دنیا و اغازین لحظات حیاتش در آخرت است که بنا بر روایات و مشاهده احوالات محتضرین  به هنگام جان دادن برای خیلی ها، گفتن شهادتین بسیار سخت می شود و شیطان دراین لحظات سرنوشت ساز نهایت سعی خودش را می کند تا بنی آدم نه تنها موفق به ادای شهادتین نشود بلکه خدای ناکرده با انکار خداوند و اصول دین اسلام کافر از دنیا برود .از جمله شگردهای شیطان در این صحنه  با توجه به عارض شدن تشنگی شدید برای میت، دزدیدن ایمان انسان ها با تعارف کردن کاسه آبی گوارا ، مشروط بر انکار وحدانیت خداوند و سایر اصول حقه دینی است آبی که وجود خارجی نداشته و سرابی بیش نیست.